مسيحيت 2
مسيحيت (2)
7. رسولان
حضرت عيسي مسيح (ع) در آغاز قيام خويش، ياراني را برگزيد تا به نشر دعوت وي كمك كنند. اين موضوع در پايان سوره صف آمده است و در اناجيل ميخوانيم:
(18) و چون عيسي به كناره درياي جليل ميخراميد، دو برادر يعني شمعون مسمي به "پطرس" و برادرش "اندرياس" را ديد كه دامي در دريا مياندازد؛ زيرا صياد بودند (19) بديشان گفت: «از عقب من آييد تا شما را صياد مردم گردانم» (20) در ساعت دامها را گذارده، از عقب او روانه شدند (متي 4:18-20؛ مرقس 1:16-18).
اين ياران را معمولا "شاگردان" عيسي مينامند. او، دوازده تن از آنان را برگزيد و آنان را "رسول" ناميد (لوقا 6:13). قرآن مجيد رسولان حضرت عيسي (ع) را "حواري" مينامد كه در زبان حبشي به همين معني است.
او ميخواست هنگامي كه پيروزمندانه بر كرسي جلال مينشيند، آنان نيز بر دوازده كرسي بنشيند و بر دوازده بسط بني اسرائيل داوري كنند (متي 19:28).
نام دوازده رسول حضرت عيسي (ع) در اناجيل (متي 10:2-4 - مرقس 3:16-19 - لوقا 6:14-16 - اعمال رسولان 1:13) از اين قرار است.
1. شمعون (پطرس)
2. اندرياس (برادر پطرس)
3. يعقوب (پسر زجبدي)
4. يوحنا (برادر يعقوب)
5. فيليپس
6. برتولما
7. توما
8. متي
9. يعقوب (پسر حلفي)
10. تدي (به گفته لوقا: يهودا برادر يعقوب)
11. شمعون غيور
12. يهوداي اسخريوطي
به گفته اناجيل، همان طور كه عيسي پيشگويي كرده بود، همه رسولان در مورد او، لغزش خوردند و هنگام دستگيري وي، او را رها كردند و گريختند. يهوداي اسخريوطي نيز قبلا با مراجعه به بزرگان يهود، براي كمك به دستگيري عيسي اعلام امادگي كرده بود و به همين منظور، وي را به آنان نشان داد و در مقابل آن پولي گرفت. پس از رفتن حضرت عيسي، يازده رسول ديگر با انتخاب فردي به نام "مقياس" به جاي يهوداي اسخريوطي، عدد دوازده را كامل كردند (اعمال رسولان 1:15 - 26).
بزرگترين رسول، شمعون است كه حضرت عيسي (ع) وي را "پطرس" - يعني صخره - ناميد و او را سنگ زير بناي كليسا يعني جامعه مسيحيت قرار داد:
(18) «و من نيز تو را ميگويم كه تويي پطرس و بر اين صخره، كليساي خود را بنا ميكنم و ابواب جهنم بر آن استيلا نخواهد يافت (18) و كليدهاي ملكوت آسمان را به تو ميسپارم و آنچه در زمين ببندي، در آسمان بسته گردد و آنچه در زمين گشايي، در آسمان كشاده شود.» (متي 16: 18 - 19؛ 21: 15 - 19).
يوحنا در خردسالي رسول شده (يوحنا 13:23 - 25 و 21: 20) و به عقيده مسيحيان، انجيل خود را در سن پيري، در پايان قرن اول نوشته است. متاي رسول نيز يكي از اناجيل را نوشته است. همچنين برخي از رسالههاي عهد جديد به پطرس، يوحنا و رسولان ديگر منسوب شده است. چندين انجيل و رساله اپوكريفايي را به رسولان نسبت دادهاند و بعضي از جوامع مسيحي سابقه كليساي خود را به برخي از رسولان ميرسانند.
با آنكه حضرت عيسي (ع) پطرس را به جانشيني خود برگزيده بود، رسول ديگري به نام پولس، عملا موقعيت بهتري پيدا كرد و معمار مسيحيت كنوني شد. نام اين شخص در آغاز، "شاؤول" بود كه از نامهاي عبري است و تلفظ يوناني آن "ستولس"ميشود. او پس از قبول مسيحيت، نام خود را به "پولس" تغيير داد كه ترجمه يوناني واژه "شاؤول" و به معناي "كوچك" است.
وي با آنكه يك يهود متعصب بود، تابعيت رومي داشت و پس از رفتن حضرت عيسي (ع)، به آزار مسيحيان مشغول بود تا اينكه مدعي شد هنگامي كه براي دستگيري برخي مسيحيان از شهر قدس به دمشق ميرفته است، نور عيسي را در راه ديده و به دستور او مسيحي شده است (اعمال رسولان 9: 1 - 31).
پولس با شور و نشاط فراوان، به تبليغ مسيحيت آغاز كرد و در اين راه، بسيار رنج كشيد. او كه مدعي رسالت از جانب حضرت مسيح بود، به مناطق مختلف سفر كرد و مسيحيت را به اطراف درياي مديترانه گسترش داد. رسالههايي نيز به تازه مسيحيان آن مناطق نوشت و به آنان رهنمود داد. برخي از اين رساله ها در كتاب عهد جديد گرد آمده است.
انديشههاي تازه پولس، ميان رسولان تنش ميآفريد و درگيريهاي وي با پطرس و ساير رسولان، در كتاب اعمال رسولان و رساله هاي خود او منعكس شده است. وي مينويسد: « اما چون پطرس به انطاكيه آمد، او را روبرو مخالفت نمودم؛ زيرا كه مستوجب ملامت بود. » (رساله به غلاطيان 2: 11).
پولس هنگام برشمردن فضائل خويش و خطرهايي كه در راه تبليغ مسيحيت بر خود هموار كرده است، به "برادران كذبه" اشاره ميكند و مقصود او، رسولاني است كه با انديشههاي او مخالفت ميكردهاند:
(22) آيا عبراني هستند، من نيز هستم. اسرائيلي هستند، من نيز هستم. از ذريت ابراهيم هستند، من نيز ميباشم (23) آيا خدام مسيح هستند، چون ديوانه حرف ميزنم من بيشتر هستم. در محنتها افزونتر، در تازيانه ها زيادتر، در زندانها بيشتر، در مرگها مكرر (24) از يهوديان پنج مرتبه، از چهل يك كم، تازيانه خوردم (25) سه مرتبه مرا چوب زدند، يك دفعه سنگسار شدم، سه كرت شكسته كشتي شدم، شبانه روزي در دريا به سر بردم (26) در سفرها بارها، در خطرهاي نهرها، در خطرهاي دزدان، در خطرهاي از قوم خود، در خطرها از امتها، در خطرها در شهر، در خطرها در بيابان، در خطرها در دريا، در خطرها در ميان برادران كذبه (27) در محنت و مشقت، در بيخوابيها بارها، در گرسنگي و تشنگي، در روزها بارها، در سرما و عرياني (28) بدون آنچه علاوه بر اينهاست، آن باري كه هر روزه بر من است يعني انديشه براي همه كليساها (29) كيست ضعيف كه من ضعيف كه من ضعيف نميشوم؟ كه لغزش ميخورد كه من نميسوزم (30) اگر فخر ميبايد كرد، آنچه به ضعف من تعلق دارد، فخر ميكنم (31) خدا و پدر عيسي مسيح مسيح خداوند كه تا به ابد متبارك است، ميداند كه دروغ نميگويد (32) در دمشق، والي حارث پادشاه، شهر دمشقيان را براي گرفتن من محافظت مينمود (33) و مرا از دريچه اي در زنبيلي از باره قلعه پايين كردند و از دستهاي وي رستم (رساله دوم به قرنتيان 11: 22 - 33).
گفته ميشود كه پولس در حدود سالهاي 64 - 67 در رم درگذشته است. از نظر مسيحيان جمعي از رسولان مانند پطرس و پولس شهيد شدهاند. آرامگاه پطرس در تپه واتيكان شهر رم بسيار اهميت دارد و از دير باز مركز مسيحيت كاتوليك بوده است. كليساي «سنت پيتر» و كاخها و باغهاي اطراف آن از زيباترين آثار هنري جهان است. در كتابهاي تاريخي مستقل هيچ چيز درباره رسولان يافت نميشود.
8- پايه گذاري كليسا
هر يك از چهار انجيل، زندگينامه و مقداري از سخنان حضرت عيسي (عليه السلام) را ميآوردند؛ ولي عمده اهتام آنها به پيام رساني آن حضرت مربوط ميشود. همچنين داستان مصلوب شدن وي در پايان هر چهار انجيل آمده است. به طوري كه از اناجيل به دست ميآيد، آن حضرت، زاهدي پرشور بود كه براي اصلاح جامعه پوسيده و فرسوده فلسطين، در عصر خود، برنامه گستردهاي داشت و براي اجراي آن، نهايت سعي و كوشش را به عمل آورد، ولي موفقيت وي در آن زمان بسيار ناچيز بود. اما به خاطر پايه گذاري كليسا، يعني جامعه مسيحي كه از چند شاگرد تشكيل شده بود، پس از رفتن وي و با گذشت ساليان دراز، اندك اندك، ديني كه به وي منسوب بود، پاگرفت. از نظر تاريخ نگاران، نقش پولس كه پس از وي مسيحي شد، در ترويج مسيحيت بسيار مهم است. ولي مسيحيان نقش روح القدس را در اين كار مهم ميدانند.
جامعه مسيحيت كه توصيف آن در كتاب عهد جديد آمده است، كليساي رسولان ناميده ميشود و مقصود از آن، جامعه رسولان و نسل اول مسيحيت است. اين جامعه از نظر زماني به تقريب، فاصله سالهاي 30 تا 100، يعني از عيد گلريزان تا تدوين آخرين بخش كتاب مقدس را در بر ميگيرد.
جامعه مسيحي نخستين، اين گونه بود:
(42) (تازه مسيحيان) در تعليم رسولان و مشاركت ايشان و شكستن نان و دعاها مواظبت مينمودند (43) همه خلق ترسيدند و معجزات و علامات بسيار از دست رسولان صادر ميگشت (44) همه ايمانداران با هم ميزيستند و در همه چيز شريك ميبودند (45) و املاك و اموال خود را فروخته، آنها را به هر كس به قدر احتياجش تقسيم ميكردند (46) هر روزه در هيكل به يك دل پيوسته ميبودند و در خانه ها نان را پاره ميكردند و خوراك به خوشي و ساده دلي ميخوردند (47) و خدا را حمد ميگفتند و نزد تمامي خلق عزيز ميگشتند (اعمال رسولان 2:42- 47).
اين عزت، با گذشت زمان، نخست از جانب يهود و سپس از جانب امپراطوري روم به دشمني مبدل شد. در اورشليم، جامعهاي از مسيحيان يهودي الاصل به رهبري يعقوب رسول، پايه گذاري شد و تعداد افراد آن در همان شهر و سپس در ساير مناطق فلسطين گسترش يافت. فرستادگاني نيز مانند پولس و برنابا بشارت را به اقوام غيريهودي رساندند.
به دنبال اين قضيه، نخستين مورد از مشكلاتي كه پيش روي كليسا قرار داشت، پديد آمد و اين سؤ ال مطرح شد كه آيا بت پرستان تازه مسيحي، پيش از آنكه به مسيحيت پذيرفته شوند، بايد به دين و شريعت يهودي گردن نهند يا خير؟ عقيده پولس كه مورد قبول پطرس و يعقوب نيز واقع شد، اين بود كه خدا عيسي را از مردگان برخيزاند و با اين عمل راه براي دوره جديدي از نجات گشوده شد و بر اين اساس مسيحيان از اين پس به پيروي از شرع يهود ملزم نيستند.
آنگاه مسيحي شدن بت پرستان به بركت تبليغ و تبشير رسولان در همه مناطق امپراطوري روم افزايش يافت و افرادي كه از غير يهوديت به مسيحيت راه يافته بودند، در كليساي مسيحي اكثريت يافتند. جوامع كوچك مؤمنان نيز در شهرهاي امپراطوري از سوريه تا مصر و پس از آن در آناتولي و يونان و سرانجام در ايتاليا به وجود آمدند. بر اساس منقولات سنتي، پطرس نخست در اورشليم، سپس در انطاكيه و سرانجام در رم به رهبري جامعه رسولان برگزيده شد و اعدام وي در عهد نرون در شهر رم رخ داد.
9- كتاب مقدس
كتاب مقدس مسيحيان دو بخش دارد: عهد جديد و عهد عتيق. علت اين نامگذاري آن است كه مسيحيان معتقدند خدا با انسان دو پيمان بسته است. يكي پيمان كهن، به وسيله پيامبران پيش از عيسي مسيح. در اين پيمان، مرتبه اي از نجات از طريق وعد، و عيد، قانون و شريعت به دست ميآيد. ديگري پيمان نو، توسط خداي متجلي يعني عيسي مسيح.
در پيمان نو، نجات، از طريق محبت، حاصل ميشود. به اين معنا كه طبق اعتقاد آنان، خداي پسر، به شكل انسان، مجسّم ميشود، گناهان بشر را برخود ميگيرد و با تحمل رنج صليب، كفاره گناهان ميشود. تا آنجا كه تاريخ نشان مىدهد، اين عقيده، با وجود دوري آن از عقل و منطق، زيربناي مسيحيت بوده است. در انجيل يوحنا چنين ميخوانيم:
(16) زيرا خداوند، جهان را اين قدر محبت نمود كه پسر يگانه خود را داد تا هر كه به او ايمان آورد هلاك نگردد، بلكه حيات جاوداني يابد (17) زيرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داوري كند؛ بلكه تا به وسيله او جهان نجات يابد (يوحنا 3:16 - 17).
آن قسمت از كتاب مقدس كه درباره پيمان كهن سخن ميگويد، عهد عتيق، و آن قسمت كه درباره پيمان نو سخن مىگويد، عهد جديد ناميده ميشود.
در حقيقت، عهد عتيق كتاب آسماني يهوديان است كه مسيحيان براي آن احترام قائل شده، آن را در آغاز خود قرار داده اند. عهد جديد به زبان يوناني نگارش يافته است. چهار انجيل، در آغاز عهد جديد وجود دارد. كلمه "انجيل" در زبان يوناني به معناي مژده است؛ مژده به فرا رسيده ملكوت آسمان يا پيمان تازه.
تمام عهد جديد، مورد قبول همه مسيحيان است؛ و اپوكريفا بين آنها وجود ندارد. البته كتابهاي اپوكريفاي عهد جديد از اپوكريفاي عهد عتيق بيشتر بوده است؛ اما در همان دو سه قرن نخست، مسيحيان اندك اندك بر كتابهاي موجود عهد جديد اتفاق كردهاند.
ترجمههاي بسيار زيادي از كتاب مقدس به زبانهاي گوناگون انجام گرفته است و سازمانهاي متعددي مخصوص انتشار آنها در سراسر جهان وجود دارد. از جمله آنها، "انجمن كتب مقدسه" است كه در سال 1806 در لندن تأسيس شد و شعبههايي در بيشتر كشورها دارد. (39)
مجموع كتابهاي عهد عتيق و عهد جديد 66 كتاب است. عهد عتيق 39 كتاب است - كه فهرست آنها در بخش يهوديت گذشت - و عهد جديد 27 كتاب است كه از نظر موضوع به چهار بخش تقسيم ميشوند:
1. اناجيل
2. اعمال رسولان
3. نامههاي رسولان
4. مكاشفه
1-9- اناجيل
گروه زيادي از ياران و پيروان حضرت عيسي (ع) به نوشتن سيره آن حضرت اقدام كردند و نوشتههايي بوجود آوردند كه بعدا انجيل خوانده شد. اندك اندك چهار انجيل از اين انجيلها رسميت يافت و اناجيل ديگر، متروك شد.
نويسندگان انجيل اول و انجيل چهارم از حورايون و نويسندگان دو انجيل ديگر از حورايون حواريون معرفي ميشوند. ميان سه انجيل اول هماهنگي وجود دارد و به اين دليل آنها را "اناجيل همنوا" مينامند. اين بخش، مشتمل بر 4 انجيل است:
1. انجيل متي: سيره و مواعظ مسيح با اشاره به پيشگوييهاي عهد عتيق
2. انجيل مرقس: قديمترين و كوتاهترين كتاب سيره و مواعظ مسيح
3. انجيل لوقا: سيره و مواعظ مسيح با تكيه بر جزئيات
4. انجيل يوحنا: متأخرترين كتاب سيره و مواعظ مسيح با تأكيد بر مافوق بشر بودن او
2-9- اعمال رسولان
در قرن اول، كتابهاي زيادي پيرامون سيره رسولان مسيحيت نوشته شد؛ اما تنها يكي از آنها رسميت يافت. اين بخش، تنها مشتمل بر يك كتاب است به نام: اعمال رسولان، نوشته لوقا، مؤلف سومين انجيل در شرح حال رسولان به ويژه پولس.
3-9- نامههاي رسولان
برخي از رسولان مسيحيت نامه هايي به جوامع و افراد مسيحي عصر خود نوشتهاند. آن نامهها اندك اندك اهميت پيدا كرد و به عهد جديد راه يافت. سيزده نامه از پولس است كه در آنها رهنمودها، ادعاها و مشاجرات خود نوشته است. نويسنده نامه چهاردهم نامعلوم، و نويسنده نامه پانزدهم شخصي به نام يعقوب است (وي به مكتب پولس انتقاد ميكند). نامههاي بعضي به دوتن از حواريون به نامهاي پطرس و يوحنا نسبت داده مي شود و نويسنده آخرين نامه فردي به نام يهود است.
اين بخش مشتمل بر 21 نامه است:
1. رساله پولس رسول به روميان (مردم روم)
2. رساله اول پولس رسول به قرنتيان (مردم قرنتس)
3. رساله دوم پولس رسول به قرنتيان (مردم قرنتس)
4. رساله پولس رسول به غلاطيان (مردم غلاطيه)
5. رساله پولس رسول به افسسيان (مردم افسس)
6. رساله پولس رسول به فيلپيان (مردم فيلپي)
7. رساله پولس رسول به كولسيان (مردم كولسي)
8. رساله اول پولس رسول به تسالونيكيان (مردم تسالونيكي)
9. رساله دوم پولس رسول به تسالونيكيان (مردم تسالونيكي)
10. رساله اول پولس رسول به تيموتأوس (نام شخص)
11. رساله پولس رسول به تيموتأوس (نام شخص )
12. رساله پولس رسول به تيطس (نام شخص)
13. رساله پولس رسول به فليمون (نام شخص)
14. رساله به عبرانيان (نامه پولس يا فردي ديگر به يهوديان)
15. رساله يعقوب براي عموم مسيحيان
16. رساله اول پطرس براي عموم مسيحيان
17. رساله دوم پطرس براي عموم مسيحيان
18. رساله اول يوحنا براي عموم مسيحيان
19. رساله دوم يوحنا براي عموم مسيحيان
20. رساله سوم يوحنا براي عموم مسيحيان
21. رساله يهودا براي عموم مسيحيان
4-9- مكاشفه
قبل از آمدن حضرت مسيح (ع) ، مكاشفه نامههاي متعددي ميان يهوديان رواج داشت كه "كتاب دانيال" در عهد عتيق نمونهاي از آنهاست. مسيحيان نيز كتابهاي مكاشفهاي تازهاي نوشتند. همچنين برخي از كتابهاي مكاشفهاي يهوديان را دستكاري كرده، با آرمانهاي مسيحيان هماهنگ ساختند. "كتاب مكاشفه يوحنا" در پايان عهد جديد براي مسيحيان بسيار اهميت دارد.
يوحنا كه به اعتقاد مسيحيان، يك حواري كم سن و سال حضرت عيسي (ع) بود، رؤياي خود را در اين اثر شرح مي دهد. اين كتاب كه پيشرفت مسيحيت را نويد ميدهد، در پايان عهد جديد قرار دارد.
اين بخش تنها مشتمل بر يك كتاب است بنام: "مكاشفه يوحناي رسول".
10- اعتبار كتاب مقدس
اعتبار كتاب مقدس را از سه ديدگاه ميتوان بررسي كرد:
1. ديدگاه كلسيا
2. ديدگاه دانشمندان بي طرف
3. ديدگاه مسلمانان
1-10- ديدگاه كليسا
مسيحيان نسبت به كتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد) نظري كاملا موافق دارند و تمام القاب و احترامات شايسته يك كتاب آسماني را نسبت به آن روا ميدارند و تعبيراتي مانند كتاب خدا و وحي در مورد آن كتب معمول است. دانشمند معاصر، توماس ميشل مينويسد:
مسيحيان معتقدند كه خداوند كتابهاي مقدس را به وسيله مؤ لفاني بشري نوشته است و بر اساس اين اعتقاد ميگويند كه كتابهاي مقدس يك مؤ لف الهي و يك مؤ لف بشري دارند. به عبارت ديگر، مسيحيان معتقدند كه خدا كتاب مقدس را به وسيله الهامات روح القدس پديد آورده و براي اين منظور مؤ لفاني از بشر را براي نوشتن آنها بر انگيخته و آنان را در نوشتن به گونه اي ياري كرده كه فقط چيزهايي را كه او ميخواسته است، نوشته اند.
مسلمانان توجه ميكنند كه اعتقاد مسيحيان در اين باب با عقيده اسلامي اختلاف دارد. از نظر مسيحيان خدا مؤ لف نهايي كتاب مقدس است، جز اينكه اين عمل را از طريق مؤ لفان بشري كه كارگزاران وي بوده اند، به انجام رسانده است. مؤ لفان بشري كه كارگزاران وي بوده اند، به انجام رسانده است. مؤ لفان بشري كتاب مقدس هر يك در عصري خاص ميزيسته و به رنگ زمان خود در آمده بوده اند. همچنين اين مؤ لفان، مانند ديگر انسانها با محدوديتهاي زبان و تنگناهاي علمي دست به گريبان بوده اند. اصولا مسيحيان نميگويند كه خدا كتابهاي مقدس را بر مؤ لفان بشري املا كرده، بلكه معتقدند كه او به ايشان براي بيان پيام الهي به شيوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبك نويسندگي ويژه هر يك توفيق داده است.(41)
يهوديان و مسيحيان تورات را نوشته خود حضرت موسي (ع) ميدانند همچنين كتب هر يك از پيامبران ديگر عهد را تأليف پيامبري ميدانند كه نام وي در عنوان آن كتاب آمده است. مسيحيان درباره چهار انجيل معتقدند كه آنها سالها پس از حضرت عيسي (ع) نگارش يافته اند و به گفته آنان در آغاز مسيحيت تنها كتابهاي عهد عتيق به عنوان كتاب خدا مطرح بودند، ولي كتب عهد جديد اندك اندك در مجامع مسيحي جنبه الهي پيدا كرد.
همه مسيحيان، هميشه و همه جا معتقد بوده و هستند كه اناجيل كنوني زندگينامه و سخنان حضرت عيسي (ع) است كه متي، مرقس، لوقا، و يوحنا آنها را نوشتهاند. در آغاز انجيل لوقا چنين آمده است:
(1) از آن جهت كه بسياري دست خود را دراز كردند به سوي تأليف حكايت آن اموري كه نزد ما به اتمام رسيد (2) چنان كه آناني كه از ابتدا نظارگان و خادمان كلام بودند، به ما رسانيدند (3) من نيز مصلحت چنان ديدم كه همه را من البدايه به تدقيق در پي رفته، به ترتيب به تو بنويسم اي تيوفلس عزيز (لوقا 1:1-3).
پاورقي:
• اين نكته نيز قابل توجه است كه اناجيل كنوني تنها سخنان (يا احاديث) آن حضرت را ميآورند، و هرگز چيزي از معارف و كلمات حكمت آميز خود را به وحي نسبت نميدهند؛ بر خلاف تورات كنوني كه علاوه بر سيره و سخنان حضرت موسي، عباراتي از وحي را نيز ميآورد.
روشن است كه طبق نص صريح قرآن مجيد، انجيل حقيقي بر حضرت عيسي (ع) نازل و به او عطا شده است (آل عمران: 3و65،مائده: 46-47، مريم: 30 و حديد: 27) و آن كتاب، هيچ گونه سنخيتي با اين اناجيل ندارد.
تا آنجا كه تاريخ نشان ميدهد، مسيحيان، هرگز براي حضرت عيسي (ع) به كتابي قائل نبودهاند و اناجيل را صرفا بيانگر زندگي و سخنان وي ميدانستهاند. (42)
همچنين توماس ميشل مينويسد:
«پيش از نوشته شدن اناجيل، يك سنت شفاهي وجود داشت. عيسي به عقيده مسيحيان در حدود سال 30 وفات يافت و كساني كه از او پيروي كرده، وي را شناخته، كارهايش را ديده و سخنانش را شنيده بودند، خاطرات خويش از او را در حافظه نگه ميداشتند. هنگامي كه مسيحيان نخستين، براي عبادت گرد ميآمدند، آن خاطرات نقل ميشد. اندك اندك اين منقولات شكل مشخصي يافت و بر حجم آنها افزوده شد. (43)»
كتاب نداشتن حضرت عيسي (ع)، معمولا در جايي ذكر نميشود؛ زيرا اين مسأله براي مسيحيان بديهي است و هرگز وجود كتابي براي او به ذهن يك مسيحي خطور نميكند. ولي به ندرت به مناسبت بحث با مسلمانان اين مسأله مطرح ميشود و آنان وجود اين عقيده را در جامعه خود انكار ميكنند.
توماس ميشل ميافزايد:
«مسيحيان هرگز نميگويند عيسي، كتابي به نام انجيل آورد. آوردن وحي توسط عيسي به گونهاي كه مسلمانان در مورد قرآن و پيامبر اسلام، معتقدند در مسيحيت جايي ندارد. مسيحيان عيسي را تجسم وحي الهي ميدانند و به عقيده آنان، وي نه حامل پيام، بلكه عين پيام بوده است. بدين سبب، ما مسيحيان، خواستار انجيلي نيستيم كه عيسي آن را نوشته يا به شاگردانش املا كرده باشد. »
اكنون كه روشن شد مسيحيان عيسي را مجسم شدن كلمه يا پيام خدا ميدانند، بايد توجه كنيم كه بر اساس عقيده آنان انجيليها حاصل تلاش شاگردان اوست كه از طريق الهام، ايمان خود به مسيح و مفهوم اين ايمان در جامعه پيروان وي را اعلام كرده اند. هر يك از انجيلهاي چهارگانه شهادتي مشخص و مخصوص از مسيح ميدهد و انجيلها، با آنكه در ديدگاه و جزئيات با يكديگر متفاوت هستند، همگي در باب هويت عيسي و ماهيت پيام الهي كه به واسطه او به پيروان وي رسيده است، اتفاق نظر دارند.
از اينجاست كه مسيحيان حاضر نيستند يك انجيل را بگيرند و ساير انجيلها را رها كنند؛ زيرا ايمان آنان بر تعاليم مجموع چهار انجيل استوار و تنظيم شده است. به عقيده آنان، دست برداشتن از هر يك از انجيلها، نقص ايمان ايشان را در پيخواهد داشت.
• اين مسأله، ما را به تفاوت ديگري در مفهوم وحي بين مسيحيان و مسلمانان رهنمون ميشود. مسيحيان فقط به چهار انجيل، نه كمتر و نه بيشتر، عقيده دارند و اعتراف ميكنند كه تنها اين چهار انجيل صحيح هستند، نه غير آنها؛ زيرا جامعه مسيحيان نخستين، آنها را از جانب خدا ميدانست. بديهي و مسلم است كه ايمان مسيحيت، بر ايمان رسولان و شاگردان عيسي استوار است و همانطور كه قبلا گفتيم، مسيحيان نخستين، عقيده داشتند كه روح خدا هدايت را براي جامعه آنان (يعني كليسا) فراهم كرده است.
از اين مسأله ميفهميم كه خدا در 30 سال سرنوشت سازي (30 - 60 م.) كه انجيل مكتوب وجود نداشت، بلكه سخنان و كارهاي عيسي به طور شفاهي نقل ميشد، آن جامعه را هدايت ميكرد. اين روح القدس بود كه از طريق الهام، نويسندگان اناجيل را براي نوشتن اين كتب و ثبت برگزيده سخنان و كارهاي بسيار زياد عيسي در آنها رهنمون شد.
يكي از اموري كه روح القدس مخصوصا به آن اقدام كرد، اين بود كه ديدگاه كلامي انجيل نگاران را در مورد آنچه خدا ميخواست از طريق زندگي، مرگ و رستاخيز عيسي به مردم منتقل شود، هدايت نمود و سرانجام جامعه مسيحيان نخستين با راهنمايي روح القدس از ميان نوشتههاي مسيحي بيشمار، به 27 كتاب كه اناجيل چهارگانه نيز جزو آنهاست، اقرار كرد و پذيرفت كه آنها با الهام الهي نگارش يافتهاند. اين نوشتهها عهد جديد ناميده شدند و در طول زمان مرجع اساسي ايمان مسيحي به شمار ميرفتهاند.
اين درك مسيحيت از رابطه كتابهاي مقدس و وحي با درك اسلام از آن رابطه تفاوت دارد. مسلمانان امتي هستند كه به مقتضاي تعاليم قرآن پديد آمده اند. آنان عقيده دارند كه خدا پيامبر اسلام را فرستاد و قرآن را به او وحي كرد و امت اسلامي به دنبال آن پديد آمد. ولي مسيحيان ميگويند كه جامعه مسيحيت به ارشاد روح القدس، ايمان ويژه و كتابهاي خويش را كه از وحي خدا در عيسي ميگويند، پديد آورد. به همين شيوه، جامعه مقرر كرد كه كتابهاي مقدس مسيحيت مجموع 46 (44) كتاب عهد عتيق يهود و 27 كتاب عهد جديد باشد، نه چيز ديگر.
اين توافق پيرامون كتابهاي مقدس از طريق نوعي اجماع حاصل شد. اين اجماع بسيار زود به دست آمد و فهرست نخستين كتابهاي مقدس بين سالهاي 150-200 تهيه شد و پس از چند قرن، كليسا به طور رسمي روشن ساخت كه چه كتابهايي را بايد مقدس شمرد (همان طور كه شوراي ترنت در سال 1546 چنين كاري را انجام داد). البته تصميم گيريهاي متأخر پيرامون كتابهاي مقدس جز تأييد عقيده سنتي مسيحيان در اين باب، چيزي ديگر نبود. (45)
اعتقاد اهل كتاب، در مورد كتابهاي آسماني به گونهاي در قرآن كريم آمده است:
و ما قدروا الله حق قدره اذقالوا ما انزل الله علي بشر من شي ء قل من انزل الكتاب الذي جاء به موسي نورا و هدي للناس تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا و علمتم مالم تعلموا انتم و لا آباؤ كم قل الله ثم ذرهم في خوضهم يلعبون؛ آنها خدا را درست نشناخته اند كه گفتند: «خدا هيچ چيز بر هيچ انساني نفرستاده است». بگو: «چه كسي كتابي را كه موسي آورد، نازل كرد كه براي مردم، نور و هدايت بود؛ اما شما آن را به صورت پراكنده قرار ميدهيد؛ قسمتي را آشكار و قسمت زيادي را پنهان ميداريد و مطالبي به شما تعليم داده شده كه شما و پدرانتان از آن با خبر نبوديد». بگو: «خدا». سپس آنها را در گفتگوهاي لجاجت آميزشان رها كن، تا بازي كنند (انعام: 91).
تفسير نمونه، آيه را با در نظر گرفتن ديدگاه اهل كتاب، درباره تورات وانجيل توضيح داده است.
2-10- ديدگاه دانشمندان بي طرف
از آنجا كه دانشهاي عصر ما ارتباط خود را با اديان قطع كرده اند و اعتقاد به ماوراي طبيعت در علوم مختلف همچون تاريخ، جامعه شناسي و باستان شناسي جايي ندارد، دانشمندان كتاب مقدس را صرفا نوشتهاي قديمي ميدانند كه به دست انسانهايي پديد آمده است. اين افراد ارتباطگيري آفريدگار با انسان را از مقوله هاي علمي بيرون ميدانند و ميگويند معجزه را نميتوان با علم ثابت كرد.
از اين رو، ايشان در مورد مفاهيم ديني، تشكيك ميكنند و حتي در مورد وجود خارجي انبيا (ع) - به دليل ذكر نشدن آنان در منابع تاريخي مسبقل - القاي شبهه ميكنند. دانشمندان بي طرف براي عهد عتيق، 2500 سال قدمت قائلند و براي عهد جديد، تاريخي نزديك به تاريخ سنتي كليسا يعني 1900 سال را معتقدند.
3-10- ديدگاه مسلمانان
يكي از مسائل مورد نزاع ميان كلام اسلامي و كلام مسيحي مسأله تحريف است. قرآن مجيد در دهها آيه به نازل شدن تورات و انجيل (و نه اناجيل) تصريح ميكند: «... و ما انزل التوراة و الانجيل # من قبل للناس و انزل الفرقان...» (آل عمران: 3-4).
مسلمانان از ديرباز معتقد بوده اند تورات و انجيل كه خدا نازل كرده است، دستخوش تحريف قرار گرفته و مسائلي مانند بشارت به ظهور حضرت ختمي مرتبت (ص) از آنها حذف و خرافاتي چون جسمانيت خداي متعال به آن افزوده شده است.
اهل كتاب تحريف كتاب خود را نميپذيرند و از اين ادعا خشمگين ميشوند. آنان با اشاره به نسخه هاي خطي حدودا 2000 ساله عهد عتيق و نسخه هاي خطي حدودا 1600 ساله عهد جديد كه در موزهها و كتابخانههاي مهم جهان نگاهداري ميشود، ميپرسند تحريف تورات و انجيل در چه زمان و چه مكان و با چه انگيزهاي انجام گرفته است؟ علما و محققان اسلامي پاسخهايي ميدهند، ولي پاسخهاي مذكور بر اعتقاد به نزول تورات و انجيل استوار است. اين عقيده براي مسيحيان غرابت دارد و نميخواهند بپذيرند كه حضرت عيسي (ع) كتابي داشته است.
با يك مراجعه به تورات و اناجيل، به آساني ميتوان دريافت كه آن كتب فعلا به شكل قرآن كريم نيست و به يك كتاب تاريخ شباهت دارد. در تمام چهار انجيل، يك سطر عبارت منسوب به وحي وجود ندارد. سخنان حكمت آميز منقول در اناجيل نيز به شخص عيسي منسوب گشته و در واقع، احاديث آن حضرت است. آن كتب به گونهاي نوشته شده است كه اگر عنوان "انجيل" از صفحات آن محو شود و براي مطالعه در اختيار مسلماني قرار گيرد، ذهن وي ابدا به كتاب انجيل معهود (متوجه) نخواهد شد.
خود مسيحيان، آن كتابها را نوشته انسانها ميدانند؛ ولي براساس معيارهاي كلامي خويش، به آن ارزش الهي ميدهند و به مسلمانان ميگويند كتاب آسماني، بيش از اين نيست. پس قبل از هر چيز، بايد مواظب باشيم كه به اصطلاح معروف "از پاپ، كاتوليكتر نشويم".
حقيقت اين است كه مسيحيان، هنگامي كه چهار انجيل را به دست ما ميدهند و از ما ميخواهند آن را بپذيريم، نميگويند اين كتاب از حضرت عيسي (ع) است؛ بلكه همان طور كه ديديم، مسيحيان، به طور عادي معتقدند اين كتاب، پس از آن حضرت و براي بيان رسالت وي تنظيم شده است. در اسلام، پيامبر مُبيّن قرآن مجيد است؛ ولي در مسيحيت، اناجيل، مُبيّن حضرت عيسي (ع) هستند.
11- قرآن مجيد و مسأله تحريف
ممكن است گفته شود كه مسأله تحريف تورات و انجيل، در قرآن مجيد آمده است؛ اما ميتوان گفت كه قرآن كريم از تحريف تورات و انجيل، صريحا سخن نگفته است. آياتي كه براي اثبات تحريف تورات و انجيل مورد استناد واقع ميشود، به قرار زير است:
آيه اول: افتطمعون ان يومنوا لكم و قد كان فريق منهم يسمعون كلام الله ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه و هم يعلمون.
آيا انتطار داريد شما را باور كنند با اينكه عده اي از آنان سخنان خدا را ميشنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف ميكردند، در حالي كه علم و اطلاع داشتند؟ (بقره: 75)
آيه دوم: و ان منهم لفريقا يلوون السنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب و ما هو من الكتاب و يقولون هو من عندالله و ما هو من عندالله و يقولون علي الله الكذب و هم يعلمون.
در ميان آنها (يهود) كساني هستند كه به هنگام تلاوت كتاب زبان خود را چنان ميگردانند كه گمان كنيد از كتاب (خدا) است؛ در حالي كه از كتاب (خدا) نيست و ميگويند: « آن از طرف خداست » با اينكه از طرف خدا نيست، و به خدا دروغ ميبندند، در حالي كه ميدانند (آل عمران: 78).
آيه سوم: من الذين هادوا يحرفون الكم عن مواضعه و يقولون سمعنا و عصينا و اسمع غير مسمع و راعنا ليا بالسنتهم و طعنا في الدين و لو انهم قالوا سمعنا و اطعنا و اسمع و انظرنا لكان خيرا لهم و اقوم ولكن لعنهم الله بكفرهم فلا يؤ منون الا قليلا.
بعضي از يهود، سخنان را از جاي خود تحريف ميكنند؛ و هم ميگويند: ((شنيديم و مخالفت كرديم)) و ((بشنو كه هرگز نشنوي !)) و ((راعنا)) تا با زبان خود حقايق را بگردانند و در آيين خدا طعنه زنند، ولي اگر آنها ميگفتند: ((شنيديم و اطاعت كرديم)) و ((سخنان ما را بشنو)) و ((انظرنا))، به نفع آنها بود و با واقعيت سازگارتر، ولي خداوند آنها را به خاطر كفرشان از رحمت خود دور ساخته و از اين رو، جز عده كمي ايمان نميآورند (نساء:46).
آيه چهارم و پنجم: فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسية يحرفون الكلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذكروا به لا تزال تطلع علي خائنه منهم الا قليلا منهم فاعف عنهم واصفح ان الله يحب المحسنين.
ولي به خاطر پيمان شكني، آنها را از رحمت خويش دور ساختيم؛ و دلهاي آنها را سخت و سنگين نموديم؛ سخنان را از موردش تحريف ميكنند و بخشي را از آنچه به آنها گوشزد شده بود، فراموش كردند و هر زمان از خيانتي (تازه) از آنها آگاه ميشوي؛ مگر عده كمي از آنان؛ ولي از آنها در گذر و صرف نظر كن كه خداوند نيكوكاران را دوست دارد (مائده: 13 و مانند آن در 41).
داخل پرانتز: « پيش از آنكه به آيات فوق نظري كلي بيفكنيم، بايد اين نكته را يادآور شويم كه در اين آيات، عمل تحريف، به يهود نسبت داده شده كه فقط به تورات مربوط ميشود و البته بسيار دشوار است كه به مسيحيان بگوييم يهوديان انجيل شما را تحريف كرده اند! »
به نظر ميرسد كه قرآن مجيد درباره تحريف كتابهاي يهوديان و مسيحيان چيزي نگفته است ؛ زيرا:
اولا: هيچ يك از آيات بالا نميگويد كه تورات و انجيل تحريف شده است، بلكه همان طور كه ديديم در يك مورد تعبير "كلام الله" وجود دارد كه به گفته عموم مفسران به عمل پيشينيان يهود در عصر حضرت موسي (ع) اشاره ميكند و با تحريف كردن تورات و انجيل پس از بعثت حضرت رسول اكرم (ص) ارتباطي ندارد. شايد هم آيه مذكور رفتار ناپسند يهوديان صدر اسلام در مورد كلام الله، يعني قرآن مجيد را يادآوري ميكند كه آياتي از قرآن را ميشنيدند، ولي آن را به صورتي محرف براي ديگران نقل ميكردند تا از اعتبار قرآن بكاهند. (46) در سه مورد نيز تعبير "كـَلِـم" آمده است كه به زودي با الهام گيري از آيه 46 سوره نساء، پيرامون آن توضيح خواهيم داد.
ثانيا: تحريف، در آيات ياد شده، به صورت گفتاري و شنيداري است: «يسمعون كلام الله ثم يحرّفونه»، «يلؤون ألسنتهم بالكتاب»، «ليا بألسنتهم».
گفته شد كه قرآن كريم در سه آيه، از تحريف كلم سخن گفته است. نمونههايي از واژههاي تحريف شده، همراه شكل صحيح آنها در آيه 46 سوره نساء آمده است:
1. "سمعنا و عصينا" به جاي "سمعنا و اطعنا" برخي يهوديان با سوءاستفاده از لفظ عبري "عينو" به معناي "انجام ميدهيم"، از روي طنز ميگفتند: "عصينا" به معناي "عصيان ميكنيم".
2. "اسمع غير مسمع" به جاي "اسمع" تنها.
3. "راعنا" به جاي "انظرنا".(47) "راع" در زبان عبري به معناي بدكار است و "راعنا" يعني "بدكار ما".
بازي با كلمات و درهم ريختن آنها براي اهدافي خاص، يكي از عادات ناپسند يهود است و نمونههايي بيشماري از آن، در كتاب تلمود، وجود دارد. همچنين به نقل كتابهاي سيره، برخي يهوديان، هنگام سلام دادن به حضرت رسول اكرم (ص)، ميگفتند: "السام عليك" يعني "مرگ بر تو" آن بزرگوار پاسخ ميداد: "عليك".
دانستيم كه قرآن كريم صريحا نميگويد تورات و انجيل تحريف شده اند؛ بلكه از تحريف كلم، سخن رفته است و اين تحريف، در چند كلمه محاوره اي صورت گرفته است و ربطي به تورات و انجيل ندارد. تحريف ياد شده از مرحله گفتن و شنيدن تجاوز نكرده و به قلم نيامده است. آيات تحريف نيز ناظر به تورات و انجيل كنوني نيست و درباره آنها بايد با صرف نظر از اين آيات داوري كرد.
ادامه دارد ...
به اميد ديدار
خدانگهدار
