جلسه 4
تغييرات:
- به همين جلسه، پرسش و پاسخ اضافه شده (شنبه 31 ارديبهشت 1384)
حقيقت اينست كه مقايسه بين اديان، مذاهب و سلوك مختلف، بسيار سخت است و شايد كار درستي هم نباشد؛ مگر اينكه معيار محكم و قاطعي در دست داشته باشيد. همانطور كه بين طلافروشان رسم است كه از محك، براي شناخت اصل و بدل، استفاده ميكنند؛ در علوم عقلي و اعتقادي هم اين محك وجود دارد. شناخت و به دست آوردن اين محك و معيار، نعمت بزرگي است كه تا آخر، ميتواند چراغ راه باشد.
به نظر من، بايد معيار ما چيزي باشد كه مورد قبول همه قرار داشته باشد. منظورم از همه، همه به معناي واقعي آنست؛ يعني همه انسانها با هر عقيده و مسكلي، همه انسانها با هر جنسيتي، و همه انسانها در هر سطح علمي.
نبايد چيزي باشد كه در انحصار عده و قشر خاصي باشد. وقتي قبول ميكنم كه مسيحيت درست است كه توضيحات كشيش محترم را بفهمم و درك كنم. زماني در برابر اسلام، سر فرو ميآورم كه استدلال فيلسوف و متكلم مسلمان را با عقل خود، لمس كرده و بپذيرم.
ايمان و عقيده، مانند قرص و كپسول نيست كه با يك ليوان آب، خورده شود، يا چيزي شبيه آمپول، كه به رگ و پي، تزريق گردد.
هيچكس نگفته كه در مسائل اعتقادي، مقلد باشيد، و هرچه دانشمندان گفتند، باور كنيد. اين به آن معناست كه ما، در هر مرحله از آگاهي و علم كه باشيم، در اينگونه مسائل ميتوانيم – بلكه بايد – خودباور باشيم.
پس محك، معيار و اصلي كه در اين راه به آن تكيه ميكنيم بايد عمومي و همه فهم باشد.
محك
محك اصلي - با توجه به توضيحاتي كه دادم، يعني عمومي و همه فهم بودن – خالق است؛ مبدا و منشاء جهان. به خاطر داريد كه چقدر از پدر و مادرمان ميپرسيديم: «كي ما رو ساخته؟ كي ما رو به دنيا آورده؟ خدا كيه؟ خدا كجاست؟ چه شكليه؟» مگر آن وقت چند سال داشتيم!؟ مدرك تحصيلي ما چقدر بود!؟ چند جلد كتاب خوانده بوديم!؟ اما فكر اينكه منو كي به دنيا آورده، كي پدر و مادرم رو به دنيا آورده، و كي پدربزرگ و مادر بزرگ ... ذهن بچگانه ما را اِشغال كرده بود.
اگر شما هم موافق باشيد، اين موضوع را به عنوان اصل اوليه، قبول كنيم و بحثمان را ادامه دهيم. از اين به بعد ميپردازيم به نگرش اديان ( اسلام، مسيحيت، يهوديت و ... ) و مذاهب ( شيعه، سني و ... ) نسبت به اين اصل؛ يعني خالق، آفريدگار و پروردگار؛ و در يك كلمه خـــدا.
پاورقي
• از زيركي مخالفان، اين است كه سعي ميكنند ذهن ما را از اصول، منحرف كرده و در حواشي و فروع، گرفتار كنند. در پايگاههاي اينترنتي، اتاقهاي چت و برنامههاي ماهوارهاي ديدهام كه با اين روش، به افكار مخاطبانشان، حمله كردهاند.
• اينكه شيعه در نماز، دستش را كنار بدنش ميگذارد، اما سني روي هم و بر روي شكم، دليلي بر حقانيت هيچ كدام نيست. اينكه شيعه و بعضي از فرق سني، بر روي مُهر سجده ميكنند، اما بعضي نه، نميتواند معيار خوبي باشد.
• يكي از دوستان براي اينكه برتري مسيحيت را بر اسلام اثبات كند، گفت: « ميدوني چيه؟ دين مسيحيت، دين مهربونيه؛ چون ميگه اگر كسي زد توي صورتتون، اون طرف صورتتون رو هم بياريد تا بزنه؛ اما اسلام كه اينو نگفته». خب معيار اين دوست ما هم اين است؛ حالا در كجاي اين رفتار، مهرباني است، و آن مهرباني، به چه كسي است، و به چه دليلي، نميدانم!!!
من صحبتهايش را درك كرده و به او حق ميدهم. با معيار ايشان حتما دين اسلام، دين نامهرباني است؛ چون يكي از امام شيعه، با دشمنان خود، مهرباني نكرد و اجازه نداد كه در گوشش بزنند. بدتر از آن، فرياد كشيد كه «هيهات منا الذله». ذلت بر ما ننگ است.
• اين قول را به شما ميدهم، اگر معيار اوليه را – كه شناخت خداست – خوب بشناسيد و با آن پيش برويد، از تمام اين موانع، به راحتي عبور كرده و جواب سوالهايتان را خواهيد گرفت.
مثال
براي اينكه در بحث، تنوعي ايجاد شده و بهتر متوجه عرض بنده شويد، به توضيح بعضي از همين موارد ميپردازم.
مُهر
ميدانيد كه در مذهب شيعه و بعضي از فرق اهل تسنّن، در نماز بايد بر زمين سجده كرد، يا چيزي كه از زمين باشد؛ مانند خاك و سنگ. براي همين است كه بر مهر – كه همان خاك است - سجده ميكنند. حالا آن عدهاي كه اين كار را جايز نميدانند، مخصوصا فرقه وهابيت - كه تقريبا يك فرقه افراطي از مذهب تسنن است - شديدا با اين عمل برخورد ميكنند.
استدلالشان جالب است. ميگويند: «اين كار، شرك است؛ يعني براي خدا، شريكي قايل شدهايد؛ چون شما براي مهر سجده كردهايد و آنرا پرستش نموديد». حالا شما از هر شيعهاي كه دوست داريد بپرسيد كه آيا براي مهر سجده كردي؟ يا بر مهر سجده كردي؟ تفاوت اين دو، از زمين تا آسمان است.
منشا اينگونه برداشتها، انحراف در اصول است؛ اينكه شناخت كامل و جامعي از خالق و مخلوق نداريم.
زيارت
• در تاريخ تمام اديان و مذاهب، حتي بودا، اشخاصي بودهاند كه از احترام خاصي برخوردارند. يا به خاطر اينكه پيشواي ديني و روحاني بودهاند، يا از علما و دانشمندان هستند، يا در حُسن رفتار و سير و سلوك با مردم، نمونه و سرآمد بودند.
اين احترام و محبت، سينه به سينه و نسل به نسل، منتقل شده؛ تا حدي كه بعد از گذشت قرون، مدفن آنها – و حتي محل تولد و زندگي و تدريس آنها – مورد احترام است، و مكان بازديد علاقمندان.
گزافه گويي نيست كه بگويم اين اماكن مقدس، از گنجينههاي آن ديار و ممكلت است. براي همين، اينطور اماكن، تحت نظارت و حراست حكومت قرار ميگيرد.
جالب است كه بدانيد در هر جنگي، كه دشمن فايق ميشد، اولين كاري كه انجام ميداد تخريب و غارت اماكن مقدس است؛ مانند كاري كه آمريكا با عراق انجام داد.
اسلام هم از اين قاعده مجزا نيست؛ مخصوصا شيعه كه در اينطور امور، احساس مسووليت كرده و اهتمام فراواني به آن دارد. اما در حدود يك قرن پيش كه فرقه وهابيت متولد شد، و در سرزمين عربستان، قدرت را به دست گرفت، از اولين كارهايي كه انجام داد، تخريب قبرستان بقيع بود. جايي كه اسناد افتخار آميز اسلام، در آنجا آرميده بودند؛ حتي مقبره و زيارتگاه چهار امام بزرگوار شيعه را با خاك يكسان كردند.
اما استدلالشان، چيزي شبيه به همان سجده بر مهر است. يعني شرك و پرستش غير از خدا. حالا بازديد و زيارت از اَماكني كه اين چنين مورد محبت و احترام قرار دارند، چه منافاتي با يگانه پرستي دارد!؟
شايد اين سوال برايتان پيش آمده باشد كه چرا از اين فرقه به خصوص، صحبت كردم. دليلش، اختلاف بنياني است كه با اسلام دارد و شباهتي است كه با اديان ديگر.
مثلا همين استدلالشان، شبيه سخن دوست مسيحي ماست كه ميگفت مسيح، كنار خداست، و نبايد كنار خدا كسي را پرستيد؛ چون با يگانه پرستي، منافات دارد.
تكرار ميكنم كه منشا اينگونه برداشتها، انحراف در اصول است؛ اينكه شناخت كامل و جامعي از خالق و مخلوق نداريم.
پرسش و پاسخ
?پرسش:
سلام
" هيچكس نگفته كه در مسائل اعتقادي، مقلد باشيد، و هرچه دانشمندان گفتند، باور کنيد" اين جمله شماست. ولي مسألهاي که وجود دارد اين است که اگر پدر و مادر ما مسلمان مسيحي يا هر مذهبي داشتند ما هم همان را بايد قبول کنيم.مگر اينطور نيست؟
و اما افريننده همه ما موضوع جالبي هست.
موفق باشيد
?پرسش:
سلام راهنما گرامي
امروز وقتي مطالبتون رو خوندم خيلي خوشحال شدم. به خصوص که گفته بوديد میخواهيد در مورد نگرش اديان نسبت به خدا بنويسيد. خيلي مشتاقم و اميدوارم موفق باشيد. با نظر مستانه هم موافقم. يکي از دلايل ما نسبت به گرايش به دين کنوني (ديني که قبول داريم) پدر و مادر ما هستن. و میتونم اينو هم بگم که شايد خيلي از ماها باشيم که دين و ايمانمون تقليدي باشه و هيچ اطلاعي درموردش ندونيم يا اگر بدونيم خيلي کم و مختصر. مشتاقانه منتظر مطالبتون هستم.
سبز باشيد.
• پاسخ:
درباره پدر و مادر، والدين، و آباء و اجداد در قرآن، بارها صحبت شده است كه ميشود در دو محور قرار داد.
1- احترام به پدر و مادر. تاكيد بسياري در اين باره شده است؛ تا حدي كه رتبه آن، بعد از پرستش خدا قرار گرفته. آيات متعددي است كه اول امر به پرستش خدا كرده، و بلافاصله گفته: به پدر و مادر، احسان كنيد. اين همه احترام، شايد به خاطر اين باشد كه در سير خلقت و تكامل انسان، پدر و مادر بعد از خداوند، قرار دارند. به عبارتي خالق دوم ما هستند.
2- تقليد نكردن از عقايد غلط آنها. علي رغم آن همه تاكيد بر عزت و احترام به والدين، اين اجازه داده نشده كه از رفتار غلط آنها، الگو برداري شود. در حالي كه حق نداريم به آنها يك كلمه اف ( اَه ) بگوييم، حق نداريم كه پيرو محض آنها باشيم.
به نظر شما اين جمله چه معنايي دارد: « آيا از آباء و اجداد خود، پيروي ميكنيد؛ حتي اگر گمراه و منحرف باشند؟» آيا مفهومش اين نيست كه من ميتوانم فكر كنم و با فهم خودم، متوجه اشتباه آنان شوم؟ آيا اين، غير از آزادي انديشه است؟ آزاد از هر قيد و بند انحرافي؛ حتي اگر آداب و رسوم هزار ساله قومي و خانوادگي باشد؟
در مورد والدين و اثراتي كه در فرزند دارند - چه از لحاظ جسمي كه به صورت طبيعي و ژنتيك است، چه از لحاظ زبان و لهجه، و چه از لحاظ تربيت و اخلاق، و چه از لحاظ اعتقادي - جا براي صحبت، زياد است. با اينكه بسياري از اين مسائل به صورت طبيعي منتقل ميشود، كسي نميتواند خُرده بگيرد، مثلا چرا من، فارس زبان شدهام. آيا اين درست است كه بگوييم تقصير پدر و مادر ماست؟ آنها ما را مجبور كردهاند؟
براي همين، تعبير اجباري يا تقليدي را، نميپسندم؛ حتي اگر اعتقاد باشد. ترجيح ميدهم به آن بگويم طبيعي. حالا اين مسائل طبيعي، چقدر ما را محصور ميكند، و تا چه حد باعث پيشرفت يا عقب ماندگي ما ميشود، و آيا اين اختيار را از ما ميگيرد كه آنچه را كه باب ميل من است انتخاب نكنم، بحثي است كه شما منظورتان است.
آيا ميتوانم به زبان ديگري صحبت كنم؟ آيا ميتوانم زادگاه خود را تغيير دهم؟ آيا ميتوانم بيشتر از آنها، درس بخوانم؟ آيا ميتوانم شغل پدري خود را انتخاب نكنم؟ و در آخر، آيا ميتوانم اعتقاد خود را عوض يا كامل كنم؟
همه اينها را گفتم براي اينكه اين ذهنيت را از خود دور كنيد "چون از پدر و مادر رسيده، پس اجباري و تقليدي است". تكرار ميكنم كه هر چيزي كه از والدين گراميتان دريافت كردهايد، طبيعي است. بعضي از آنها غير قابل تغيير است مانند شباهتهاي ظاهري و جسمي؛ و حتي بعضي از بيماريهاي ارثي؛ و بعضي از آنها كاملا در اختيار ماست؛ هر چند هميشه تغييرات، با اصطكاك و مقاومت محيط، همراه است.
بحث قرآني: والدين، و آباء و اجداد در قرآن
احترام به والدين
1- بقره 83:
و إذ أخَذنا ميثاقَ بَني إسرائيل لاتَعبدون الاّ الله و بالوالدين إحسانا و ذيالقُربي و اليَتامي و المَساكين و ... 83
و زماني را كه از بنياسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد، و به پدر و مادر، و نزديكان و يتيمان و بينوايان، نيكي كنيد و با مردم (به زبان) خوش، سخن بگوييد، نماز برپا داريد و زكات بدهيد ...
نكته:
• اگر بخواهيم از مطالب اين آيه، فيش برداري كرده و به ترتيب اهميت، آنها را يادداشت كنيم، بايد اينگونه بنويسيم:
1- توحيد
2- احسان به پدر و مادر، نزديكان، و يتيمان و بينوايان
3- درست صحبت كردن با مردم
4- خواندن نماز و دادن زكات.
• اين چند آيه، ميثاق و عهدي است كه با قوم بنياسرائيل و يهود، بسته شده است، كه از اهميت بسيار بالايي برخوردار است. اصول دين و برنامه زندگي آنهاست كه بر تمام شئونات زندگي آنها توجه دارد؛ از عقايد گرفته، تا اخلاق خانوادگي و اجتماعي، و عبادات.
| 1.به ياد آر چون با بني اسرائيل چنين بست پيمان، خداي جليل 3. نکويي نماييد با والدين 5. به هنگام گفت و شنود و بيان 7. به جز چند تن ما بقي شما |
2. که تنها پرستيد يکتا خدا پرستش خدا راست تنها سزا 4. بر ايتام و مسکين و بر قوم خويش 6. هميشه به هرجاست واجب صلات 8. بلي اين شماييد که از حکم حق |
2- نساء 36:
و اعبُدوا الله و لاتُشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا و بذي القربي و اليتمامي و المساكين و الجار ذي القُربي و الجار الجُنُب و الصاحب بالجَنْب و ابن السبيل ... 36
و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را همتاي او قرار ندهيد، و به پدر و مادر، نيكي كنيد، و به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و همسايه نزديك و همسايه دور، و دوست و همنشين، و كسي كه در راه مانده، و بَردگاني كه مالك آنها هستيد. زيرا خداوند كسي را كه متكبر و فخر فروش است دوست نميدارد 36
| پرستش نماييد يزدان نيك بر ايزد مگيريد هرگز شريک | |
| 2. نماييد نيکي به مادر، پدر به اقوام و احکام و مسکين نفر 4. به ياران نام آشنا و رفيق به آن مهربان دوستان شفيق 6. بر آن بنده اي کو بُـوَد زيردست نماييد نيکي که شايسته است |
3. به همسايه و مردمان غريب رسانيد از نيکي خود نصيب 5. به آن رهگذاران که درماندهاند به آنکس که عبد شما خواندهاند 7. که بر مردم خودپسند و فَخور نگاهي ندارد خدي غفور |
نكته:
كجا هستند مدّعيان حقوق بشر و مبلّغان انسانيت، كه دم از لايو و عشق و مهرباني ميزنند، و اسلام را به خشونت و ارتجاعي بودند، متهم.
3- انعام 151:
قل: تعالوا أتلُ ما حَرّم ربّكم عليكم ألاّ تُشركوا به شيئا و بالوالدين إحسانا و لاتَقتُلوا أولادكم من إملاق نَحنُ نَرزقكم و إيّاهم ... 151
بگو: بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است، برايتان بخوانم. اينكه چيزي را شريك خدا قرار ندهيد، و به پدر و مادر، نيكي كنيد، و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نكشيد. ما شما و آنها را روزي ميدهيم. و نزديك كارهاي زشت نرويد،؛ چه آشكار باشد، و چه پنهان، ... 151
| 1. بگو خود بياييد تا آنچه را حرامش نمودست يکتا خدا 3. نخست اينکه در هيچ هنگام و حال نگرديد مُشرک به رب جلال 5. مبادا که فرزند خود را کُشيد از اينکه مبادا فقيري کِـشيد 7. نگرديد نزديک بر زشت کار چه پنهان بود کار، يا آشکار 9. سفارش نمودست پروردگار به اين حکمها و فرامين و کار |
2. يکايک نمايم شما را بيان اميد است رَهرو گرديد از آن 4. نماييد نيکي بر والدين شما راست بر گردن اين حق و دين 6. که ما خويش از خوان بي انتها بر آنها نماييم روزي عطا 8. چو گرديده نفسي حرام از خدا بجز حق نريزيد خون ورا 10. که شايد در اينها تعقل کنيد در اين مصلحتها تامل کنيد |
4- اسراء 23:
و قَضي ربّك ألاّ تَعبُدوا إلاّ إيـّاه و بالوالدين إحساناً إمّا يَبلُغَنّ عندكَ الكِـبـَرَ أحدُهما أو كِلاهُما فلاتَقُل لَهُما أفّ و لاتَنهَرهُما و قُل لَهُما قـَولاً كريماً 23 و اخفِض لهُما جَناحَ الذُلّ مِنَ الرَّحمة و قُل: ربّ ارحمهما كما رَبـّياني صغيرا 24
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر، نيكي كنيد. هرگاه يكي از آن دو، يا هر دوي آنها، نزد تو به سن پيري رسند، كمترين اهانتي به آنها روا مدار، و بر آنها (فرياد مزن و حتي) اُف، مگو، و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو 23 و بالهاي تواضع خويش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا همان گونه كه آنها مرا در كوچكي، تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده 24
| 1. خداوند راندست حکي سزا که جز او مخوانيد کس را خدا 3. وگر سالخورده بگشتند و پير بگشتند در چنگ پيري اسير 5. مبادا که آزار و شر و ضرر رسانيد هرگز به مادر، پدر |
2. به نيکي بکوشيد بر والدين شما راست بر گردن، اين حق و دين 4. مگوييد چيزي که رنجند از آن چه خود آشکارا بـوَد، چه نهان 6. سخن چون بگوييد اند کلام بگوييد با عزت و احترام |
نكته:
1- باز هم بعد از سفارش به توحيد، بلافاصله، درباره پدر و مادر، صحبت شده.
2- اگر آيات گذشته، مشترك بين والدين و ديگران بود، اين آيه اختصاص به آنها دارد.
3- اين دو آيه، نهايت احترام را به پدر و مادر بيان ميكند؛ تا حدي كه فرزند، نه تنها اجازه اهانت لفظي ندارد؛ بلكه دعا كردن براي آنها، جزو وظايف اوست.
پيروي از آباء و اجداد
1- سوره بقره 170:
و اذا قيل لَهُم اتّبعُوا ما أنزلَ اللهُ قالوا بل نَتّبعُ ما ألفَيْـنا عَلَيه آباءنا أولو كان آباؤهم لايعقلون شيئا و لايهتدون 170
و هنگامي كه به آنان گفته شود: « از آنچه خدا نازل كرده است، پيروي كنيد» ميگويند: «(نه،) بلكه ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروي مينماييم» آيا اگرچه پدران آنها، چيزي نميفهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروي خواهند كرد)؟ 170
2- سوره مائده 104:
و هنگامي كه به آنها گفته شود: «به سوي آنچه خدا نازل كرده و به سوي پيامبر بياييد»، ميگويند: «آنچه از پدران خود يافتهايم، ما را بس است». آيا اگرچه پدران آنها چيزي نميدانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آنها پيروي ميكنند)؟ 104
3- سوره اعراف 28:
و هرگاه كار زشتي كنند، ميگويند: «پدران خود را بر آن يافتيم، و خدا، ما را به آن فرمان داده است». بگو: «قطعا خدا، به كار زشت فرمان نميدهد. آيا چيزي را كه نميدانيد به خدا نسبت ميدهيد؟» 28
4- سوره يونس 78:
(به حضرت موسي) گفتند: «آيا آمدهاي كه ما را از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم، بازگرداني، و بزرگي (و رياست) در روي زمين، از آن شما دو تن باشد؟ ما (هرگز) به شما ايمان نميآوريم» 78
5- سوره انبيا 53:
إذ قال لأبيه و قومه ما هذه التماثيل التي أنتم لها عاكفون 52 قالوا وجدنا آباءنا لها عابدين 53 قال لقد كنتم و آباؤكم في ضلال مبين 54
آنگاه كه (حضرت ابراهيم) به پدر (آزر) و قومش گفت: اين مجسمهها چيست كه شما آنها را پرستش ميكنيد؟ 52 گفتند: پدران خود را ديديم كه آنها را عبادت ميكنند 53 گفت: مسلّما شما و پدرانتان در گمراهي آشكاري بودهايد 54
|
بفرمود بر مردمان و پدر | |
| 2. توقف نموديد عمري دراز ره رستگاري نجستيد باز 4. دگر باره لب بر سخن برگشاد چنين پاسخي را به آنها بداد |
3. بگفتند اجداد ما پيش از اين بجستند اين راه و آيين و دين 5. شما و پدرهايتان گمرهيد نخواهيد آيا ز ذلّت رهيد؟ |
6- سوره توبه 23:
يا ايّها الّذين امنوا لاتتّخذوا آباءكم و إخوانك أولياء إن استَحبّوا الكفرَ علي الايمان و مَن يتولّهُم منكَ فأولئك هم الظالمون 23
اي كساني كه ايمان آوردهايد اگر پدران و برادران شما، كفر را بر ايمان ترجيح دهند، آنها را ولي (و يار و ياور و تكيهگاه) خود قرار ندهيد؛ و كساني از شما كه آنان را ولي خود قرار دهند، ستمگرند. 23 بگو: « اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما، و اموالي كه به دست آوردهايد و تجارتي كه از كساد شدنش ميترسيد، و خانههايي كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند، و خداوند جمعيت نافرمانبردار را هدايت نميكند» 24
7- سوره شعرا 74:
(حضرت ابراهيم) گفت: آيا هنگامي كه آنها (بتها) را ميخوانيد صداي شما را ميشنوند؟ 72 يا سود و زياني به شما ميرسانند؟ 73 گفتند: «ما فقط نياكان خود را يافتيم كه چنين ميكنند» 74
8- سوره لقمان 21:
و هنگامي كه به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده، پيروي كنيد» ميگويند: «(نه،) بلكه ما از چيزي پيروي ميكنيم كه پدران خود را بر آن يافتيم». آيا حتي اگر شيطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان كند (باز تبعيت ميكنند)؟ 21
9- سوره زخرف 22:
بل قالو إنـّا وجدنا آباءنا علي اُمّة و إنـّا علي آثارهم مُهتدون 22
بلكه آنها ميگويند: «ما نياكان خود را به آئيني يافتيم؛ و ما نيز به پيروي آنان هدايت يافتهايم»
10- سوره زخرف 23:
و كذلك ما أرسلنا مِن قـَبلك في قـَرية من نَذير إلاّ قال مُـتَرفُوها إنـّا وَجَدنا آباءنا عَلي اُمّة و إنـّا عَلي آثارهِم مُقتَدون 23
و اين گونه در هيچ شهر و دياري پيش از تو، پيامبر انذار كنندهاي (هشدار دهنده) نفرستاديم، مگر اينكه ثروتمندان (مست و مغرور) آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئيني يافتيم و به آثار آنها اقتداء ميكنيم»
نكته:
در اين آيه، به صورت كلي گفته شده كه در هر قوم و قبيلهاي كه پيامبران وارد شدهاند، با مقاومت و مخالفت قشر سرمايهدار روبرو شدند.
11- سوره زخرف 24:
قال أوَلو جِئتُكم بأهدي مِمّا وَجَدتـّم عليه آباءكم قالوا إنـّا بما اُرسِلتُم بهِ كافرون 24
(پيامبرشان) گفت: «آيا اگر من، آييني هدايت بخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد، آورده باشم (باز هم انكار ميكنيد)؟» گفتند: «(آري) ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهايد، كافريم»
12- سوره زخرف 26:
و إذ قال إبراهيمُ لأبيه و قومّه إنّني بَراءٌ مِمّا تَعبدون 26 إلاّ الّذي فَطرني إنه سَيَهدين 27
و (به خاطر بياور) هنگامي كه ابراهيم، به پدرش (عمويش آزر) و قومش گفت: «من از آنچه شما ميپرستيد بيزارم 26 مگر آن كسي كه مرا آفريده كه هدايتم خواهد كرد» 27
پاورقي:
1- به طرز صحبت حضرت ابراهيم عليهالسلام دقت كنيد. چگونه با بزرگتران خود، سخن ميگويد. نميگويد من از شما بيزارم. ميگويد من از چيزي كه ميپرستيد بيزارم. در عين رعايت ادب و احترام، نظر خود را نسبت به عقيده اشتباهشان، اعلام كرد.
2- كلمه الفينا در سوره بقره/170، و وَجَدنا، و وَجَدتـّم در سورههاي ديگر، به معناي يافتن است. معناي اين آيات اين ميشود كه ما پدران خود را در هر حالي و بر هر وصفي كه بودند، چه صحيح و چه غلط، پيروي ميكنيم؛ حتي اگر هيچ علمي هم نداشتهاند، باز پيرويشان ميكنيم و ميگوييم: آنچه آنها ميكردهاند حق است.
3- براي معناي آيات از "ترجمه مكارم شيرازي" استفاده شده است.
4. اشعاري كه ملاحظه فرموديد، ترجمه منظوم قرآن است كه دوست خوبمان، آرزو، آن را نوشته و فرستاده است كه قسمتي از آنرا وارد نمودم.
به اميد ديدار
خدانگهدار
