من و اسلام (فصل نو)

قرآن، دعا، حدیث

  • صفحه‌اصلی
  • قرآن
  • حدیث
  • دعا
  • اخلاق

ايليا پطروسيان

سلام

فوت دوست عزيز! ايليا پطروسيان - مدير وبلاگ "لوح دل" - را به خانواده محترم و دوستان داغدارش، تسليت گفته و بخشايش و رحمت خدا را براي او خواستارم.

ايليا، از دوستان مسيحي بود كه چند سال قبل، به دين اسلام، مشرّف شدند. متاسفانه خبر فوت ايشان را امروز دريافت كردم.

به اميد ديدار
خدانگهدار

راهنما
راهنما پنجشنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۴ ، ساعت ۱۲:۲۵ ب.ظ

قرآن 5 - سوره یوسف

به نام خداي مهربان

سلام

به عنوان آخرين مقاله از سلسله بحثهاي "قرآن از زبان قرآن"، به سراغ سوره يوسف مي‌رويم. البته قبل از اين سوره، دو سوره يونس و هود نيز هستند كه با حروف مقطعه شروع شده و در آيات ابتدايي خود، به معرفي قرآن پرداخته‌اند. وصفي كه در اين دو سوره براي قرآن بيان شده، "حمكت" است.

سوره يونس

الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ (1) أَكَانَ لِلنَّاس عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَي رَجُل مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِر النَّاسَ وَ بَشِّر الَّذِينَ آمَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إنَّ هَـذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ (2)

ترجمه:
الر، اين آيات كتاب استوار و حكمت آميز است. (1)
آيا براي مردم، موجب شگفتي بود كه به مردي از آنها وحي فرستاديم كه مردم را (از عواقب كفر و گناه) بترسان، و به كساني كه ايمان آورده‌اند بشارت ده كه براي آنها، سابقه نيك (و پاداشهاي مسلم) نزد پروردگارشان است!؟ (اما) كافران گفتند: «اين مرد، ساحر (جادوگر) آشكاري است» (2)

سوره هود

الَر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيم خَبير (1) أَلاَّ تَعْبُدُواْ إلاَّ اللّهَ إنَّـنِي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ (2)

ترجمه:
الر، اين كتابي است كه آياتش استحكام يافته؛ سپس تشريح شده و از نزد خداوند حكيم و آگاه (نازل گرديده) است (1) (دعوت من اين است) كه: جز «الله‏» را نپرستيد. من از سوي او براي شما بيم دهنده و بشارت دهنده‌ام (2)

نكته‌ها:
- سوره يونس: قرآن حكيم است.
- سوره هود: آياتش، توسط حكيم و خُبره، محكم و استوار شده است.
- حروف مقطعه در اين دو سوره - يك آيه مستقل نبوده و جزو آيه اول هستند.
- آيه دوم سوره يونس، درباره نبوت صحبت كرده. و آيه دوم از سوره هود، از توحيد.
- پيامبر اسلام، پيامبر مردمي بود. « يونس/2: رجل منهم » بر خلاف اعتقاد بعضي اديان كه پيامبرشان را خدا و از جنس او مي‌دانند.
- انذار و بشارت، از روشهاي تبليغات است. « أَنذِر النَّاسَ وَ بَشِّر الَّذِينَ آمَنُواْ - نَذيرٌ وَ بَشيرٌ »
- انذار براي همه مردم (انذر الناس)، بشارت براي مردم مومن. « بشّر الذين آمنوا »
- تهمت و افترا، عكس العمل كساني است كه از پاسخگويي به پيامبر و قرآن عاجزند. « قَالَ الْكَافِرُونَ إنَّ هَـذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ »

مطمئنا اين آيات، بيش از اين احتياج به بحث و كنكاش دارد؛ اما به لحاظ اينكه زمان بحث قرآني - و شايد حوصله بعضي از دوستان - به سر آمده، با سوره مباركه يوسف، اين بحث را خاتمه مي‌دهيم.

سوره يوسف

الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبين (1) إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبيّاً لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (2) نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَص بمَا أَوْحَيْنَا إلَيْكَ هَـذَا الْقُرْآنَ وَ إن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ (3) ِْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبتِ إنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ (4)‏

آيه 1:
الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبين

ترجمه:
الف لام را. آن است آيات كتاب روشنگر.

توضيح:

• سيماي سوره يوسف

- سوره يوسف از سوره‌هاي مكّي و داراي يكصد و يازده آيه است. نام حضرت يوسف، 27 مرتبه در قرآن آمده، كه 25 مرتبه آن در همين سوره است. آيات اين سوره به هم پيوسته و در چند بخش جذاب و فشرده، داستان زندگي يوسف را از كودكي تا رسيدن او به مقام خزانه داري كشور مصر، عفت و پاكدامني او، خنثي شدن توطئه‌هاي مختلف عليه او، و جلوه‌هايي از قدرت الهي را مطرح مي كند.

- داستان حضرت يوسف فقط در همين سوره از قرآن آمده، در حاليكه داستان پيامبران ديگر در سوره‌هاي متعدد نقل شده است.

داخل پرانتز:
«داستان حضرت آدم و نوح هر كدام در 12 سوره، داستان حضرت ابراهيم در 18 سوره، داستان حضرت صالح در 11 سوره، داستان حضرت داوود در 5 سوره، داستان حضرت هود و سليمان هر كدام در 4 سوره، و داستان حضرت عيسي و زكريا هر كدام در 3 سوره ذكر شده است.»

- داستان حضرت يوسف در تورات، سفر پيدايش از فصل 37 تا 50 نيز نقل شده است؛ امّا در مقايسه با آنچه در قرآن آمده، به خوبي اصالت قرآن و تحريف تورات معلوم مي‌گردد.

- در ميان آثار ادبي نيز داستان يوسف و زليخا، براي خود جايگاهي برگزيده است كه از آن جمله مي‌توان "منظومه يوسف و زليخا"، از نظامي گنجوي و "يوسف و زليخا" منسوب به فردوسي را نام برد.

- قرآن در داستان يوسف (ع) بيشتر به شخصيت خود او در گذر از كوران حوادث مي‌پردازد، در حاليكه در داستان پيامبران ديگر، بيشتر به سرنوشت مخالفان و لجاجت و هلاكت آنان اشاره نموده است.

- در برخي از روايات، آموزش سوره يوسف به زنان و دختران نهي شده است؛ ولي به نظر برخي صاحب نظران اين روايات اَسناد قابل اعتمادي ندارند (تفسير نمونه)؛ و از طرفي آنچه استنادِ اين نهي است، طرح عشق از سوي زليخا - همسر عزيز مصر - است كه با بيان قرآني، نقطه منفي در آن وجود ندارد.

• آيه 2:
إنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرآنًا عَرَبيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

ترجمه:
همانا ما آن را قرآني عربي نازل كرديم ، باشد كه بيانديشيد.

نكته‌ها:
• قرآن به هر زباني كه نازل مي‌شد، ديگران بايد با آن زبان آشنا مي‌شدند. امّا نزول قرآن به زبان عربي داراي مزايايي است، از جمله:

- زبان عربي داراي چنان گستردگي لغات و استواري قواعد دستوري است كه در زبانهاي ديگر يافت نمي‌شود.
- طبق روايات زبان اهل بهشت، عربي است.
- مردم منطقه‌اي كه قرآن در آن نازل شد، عرب زبان بودند و امكان نداشت كه كتاب آسماني آنها به زبان ديگري باشد.

• خداوند در مورد نحوه فرستادن قرآن تعبير به "نزول" نموده است؛ همچنانكه در مورد باران نيز "نزول" استفاده شده است. بين قرآن و باران، مشابهت‌هايي است كه ذكر مي‌كنيم:

- هر دو از آسمان نازل مي شوند. (انزلنا). (ق- 9)
- هر دو طاهر و مُطهِّرند. (ليطهركم) (انفال- 11)، (يزكيهم). (بقره- 129)
- هر دو وسيله حياتند. (دعاكم لما يحيكم) (انفال- 24)، (لنحيي به بلده ميتا). (فرقان- 49)
- هر دو مبارك و مايه بركت هستند. (مباركا). (هذا كتاب انزلناه مبارك. انعام- 92. انزلنا من السماء ماءً مباركا. ق- 9)
- قرآن چون باران، قطره قطره و آيه آيه نازل شده است. (نزول تدريجي قرآن)

شايد تأكيد بر عربي بودن قرآن، ردّ كساني باشد كه مي‌گفتند: قرآن را فردي عجمي به پيامبر آموخته است. (انهم يقولون انّما يعلّمه بشر لسان الذي يلحدون اليه اعجمي و هذا لسان عربي مبين. نحل- 103). به قول بعضي شعر نو، آن هم از نوع ايران باستاني.

پيامها:
1- قرآن كه خود معجزه و انواع معجزات علمي، عيني و تاريخي در آن آمده، از همين الفباي عادي است كه در گفتگوي شما بكار مي‌رود. (الر)
2- قرآن داراي مقامي بس والا است. (تلك - اشاره به دور)
3- قرآن، تنها كتابي براي تلاوت، تبّرك و حفظ نيست؛ بلكه وسيله تعقل و رشد بشر است. (لعلّكم تعقلون)
4- قرآن، عربي است و ترجمه آن به زبانهاي ديگر نمي‌تواند جايگزين آن در نماز شود. (قرانا عربيا)
5- نزول قرآن به زبان عربي از يك سو و فرمان تدّبر در آن از سوي ديگر، نشانه آن است كه همه مسلمانان لازم است با زبان عربي آشنا شوند. (قرآنا عربيا)

آيه 3:
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَص بمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَـذَا الْقُرْآنَ وَ إن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ


ترجمه:
ما با اين قرآن كه به تو وحي كرديم بهترين داستان را بر تو بازگو مي‌كنيم؛ در حالي كه تو پيش از آن، از بي‌خبران بودي.


نكته‌ها:
كلمه "قصص" هم به معناي داستان و هم به معناي نقل داستان است.

قصه
قصّه و داستان در تربيت انسان سهم بسزايي دارد؛ زيرا داستان، تجسم عيني زندگي يك امت و تجربه عملي يك ملّت است. تاريخ آئينه ملّتهاست و هرچه با تاريخ و سرگذشت پيشينيان آشنا باشيم، گويا به اندازه عمر آن مردم زندگي كرده‌ايم . حضرت علي (ع) در نامه سي و يكم نهج‌البلاغه خطاب به فرزندش امام حسن مجتبي (ع) جمله‌اي دارند به اين مضمون كه «فرزندم! من در سرگذشت گذشتگان چنان مطالعه كرده‌ام و به آنها آگاهم، كه گويا با آنان زيسته‌ام و به اندازه آنها عمر كرده‌ام».

شايد يكي از دلايل اثرگذاري قصّه و داستان بر روي انسان، تمايل قلبي او به داستان باشد. معمولا كتابهاي تاريخي و آثار داستاني در طول تاريخ فرهنگ بشري، رونق خاصي داشته و قابل فهم و درك براي اكثر مردم بوده است؛ در حالي كه مباحث استدلالي و عقلاني را گروه اندكي پيگيري مي‌كرده‌اند.

• قرآن، داستان حضرت يوسف را به عنوان "احسن القصص" نام مي‌برد؛ ولي در روايات به كل قرآن "احسن القصص" اطلاق شده است و البته منافاتي ندارد كه در ميان تمام كتب آسماني، تمام قرآن "احسن القصص" باشد و در ميان سوره‌هاي قرآن، اين سوره "احسن القصص" باشد. (تفسير كنزالدقائق)

• تفاوت داستانهاي قرآن با ساير داستانها:

1- قصّه‌گو خداوند است. (نحن نقص)
2- هدفدار است. (نقص عليك من انباء الرُّسُل ما نُثبِّتُ به فُـؤادك). ( هود، 120)
3- حق است نه خيال. (نقص ّ عليك نبأهم بالحق). ( كهف، 13)
4- بر اساس علم است نه گمان. (فلنقصن ّ عليهم بعلم). (اعراف، 7)
5- وسيله تفكر است نه تخدير. (فاقصص القصص لعلهم يتفكّرون). (اعراف، 176)
6- وسيله عبرت است نه تفريح و سرگرمي. (لقد كان في قصصهم عبره). (يوسف، 111)

• داستان حضرت يوسف (احسن القصص) است؛ زيرا:

1- معتبرترين داستانهاست. (بما اوحينا).
2- در اين داستان، جهاد با نفس كه بزرگترين جهاد است، مطرح مي شود.
3- قهرمان داستان، نوجواني است كه تمام كمالات انساني را در خود دارد. (صبر و ايمان، تقوي، عفاف، امانت، حكمت، عفو و احسان).
4- تمام چهره‌هاي داستان خوش عاقبت مي‌شوند. مثلا يوسف به حكومت مي‌رسد، برادران توبه مي‌كنند، پدر بينايي خود را بدست مي‌آورد، كشور قحطي زده نجات مي‌يابد و دلتنگي‌ها و حسادتها به وصال و محبت تبديل مي‌شود.
5- در اين داستان مجموعه‌اي از اضداد در كنار هم طرح شده‌اند: فراق و وصال، غم و شادي، قحطي و پرمحصولي، وفاداري و جفاكاري، مالك و مملوك، چاه و كاخ، فقر و غنا، بردگي و سلطنت، كوري و بينايي، پاكدامني و اتهام ناروا بستن.

• نه فقط داستانهاي الهي، بلكه تمام كارهاي خداوند "احسن" است زيرا:

بهترين آفريدگار است. (احسن الخالقين). (مؤمنون، 4)
بهترين كتاب را دارد. (انزل احسن الحديث). (زمر، 23)
بهترين صورتگر است. (فاحسن صوركم). (غافر، 64)
بهترين دين را دارد. (و من احسن دينا ممّن اسلم وجهه لله). (نساء، 125)
بهترين پاداش را مي‌دهد. (ليجزيهم اللّه احسن ما عملوا). (نور، 38)
و در برابر آن بهترينها، خداوند بهترين عمل را از انسان خواسته است. (ليبلوكم ايّكم احسن عملا). (هود، 7)

• غفلت در قرآن به سه معني مطرح شده است:

- غفلت بد، نظير آيه (ان ّ كثيرا من الناس عن آياتنا لغافلون) (يونس، 92) همانا بسياري مردم از آيات ما به شدت غافلند.
- غفلت خوب، نظير آيه (الذين يرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا في الدنيا و الاخره) (نور، 23) كساني كه بر زنان پاكدامن و بي‌خبر از فحشا، تهمت زنا مي‌زنند در دنيا و آخرت لعنت شده‌اند.
- غفلت طبيعي به معناي بي‌اطلاعي، نظير همين آيه مورد بحث (و ان كنت من قبله لمن الغافلين).


پيامها:
1- در داستانهاي قرآن، قصّه‌گو خداوند است. (نحن نقص)
2- براي الگو دادن به ديگران، بهترينها را انتخاب و معرفي كنيم. (احسن ..)
3- قرآن، احسن الحديث و سوره يوسف، احسن القصص است. (احسن القصص)
4- بهترين داستان، آن است كه بر اساس وحي باشد. (احسن القصص بما اوحينا)
5- قرآن بازگوكننده داستانها، با بهترين و زيباترين بيان است. (احسن القصص)
6- پيامبر امّي قبل از نزول وحي نسبت به تاريخ گذشته، بي خبر و ناآشنا بود. (...لمن الغافلين)

آيه 4:
إذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبيهِ يَا أَبتِ إنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ

ترجمه:
آنگاه كه يوسف به پدر خويش گفت اي پدر همانا من (در خواب) يازده ستاره با خورشيد و ماه ديدم، آنها را در برابر خود سجده كنان ديدم.

نكته‌ها:
• داستان حضرت يوسف با رؤيا شروع مي‌شود. به گفته علامه طباطبايي در "تفسيرالميزان"، داستان يوسف با خوابي شروع مي‌شود كه او را بشارت مي‌دهد و نسبت به آينده، روشن و اميدوار مي‌سازد، تا او را در مسير تربيت الهي صابر و بردبار گرداند.

• يوسف، يازدهمين فرزند حضرت يعقوب است كه بعد از بنيامين متولد شده است. به جز بنيامين، ديگر برادران او از مادر جدا بوده‌اند. حضرت يعقوب نيز فرزند حضرت اسحاق و او فرزند حضرت ابراهيم است. (تفسير مجمع البيان)

• خواب اولياي الهي، متفاوت است. گاهي نيازمند تعبير است، مثل خواب حضرت يوسف و گاهي به تعبير نياز ندارد؛ بلكه عين واقع است. مانند خواب حضرت ابراهيم كه مأمور مي‌شود تا اسماعيل را ذبح كند.

رؤيا و خواب ديدن

• پيامبر اكرم (ص) مي‌فرمايد: «الرؤيا ثلاثه: بُشري من اللّه، تحزين من الشيطان، والذي يحدث به الانسان نفسه فيراه في منامه» (بحار، ج 14، ص 441) يعني خواب، سه نوع است: يا بشارتي از سوي خداوند است، يا غم و اندوهي از طرف شيطان است، و يا مشكلات روزمره انسان است كه در خواب آن را مي‌بيند.

• برخي از دانشمندان و روان شناسان، خواب ديدن را در اثر ناكامي‌ها و شكستها دانسته‌اند و به ضرب المثلي قديمي استشهاد كرده‌اند كه: «شتر در خواب بيند پنبه دانه» و برخي ديگر خواب را تلقين ترس گرفته‌اند؛ بر اساس ضرب المثلي كه مي‌گويد: «دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبيني» و بعضي ديگر خواب را جلوه غرائز واپس زده دانسته‌اند. امّا عليرغم تفاوتهايي كه در خوابها وجود دارد، كسي اصل خواب ديدن را انكار نكرده است و البته بايد به اين نكته توجه داشت كه همه خوابها با يك تحليل، قابل بررسي نيستند.

مرحوم علامه در تفسير الميزان (تفسير الميزان، ج 11، ص 299) مي‌گويد: سه عالم وجود دارد؛ عالم طبيعت، عالم مثال، عالم عقل. روح انسان به خاطر تجردّي كه دارد، در خواب با آن دو عالم ارتباط پيدا مي‌كند و به ميزان استعداد و امكان، حقايقي را درك مي‌كند. اگر روح كامل باشد، در فضاي صاف، حقايق را درك مي‌كند. و اگر در كمال به آخرين درجه نرسيده باشد، حقايق را در قالبهاي ديگر مي‌يابد. همانطور كه در بيداري، شجاعت را در شير و حيله را در روباه و بلندي را در كوه مي‌بينيم، در خواب، علم را در قالب نور، ازدواج را در قالب لباس، و جهل و ناداني را به صورت تاريكي مشاهده مي‌كنيم.

نتيجه بحث را با ذكر مثالهايي بيان مي كنيم. كساني كه خواب مي‌بينند چند دسته‌اند:

دسته اول - كساني كه روح كامل و مجردي دارند و بعد از خواب رفتن حواس، با عالم عقل مرتبط شده و حقايقي را صاف و روشن از دنياي ديگر دريافت مي‌كنند. (نظير تلويزيونهاي سالم با آنتنهاي مخصوص جهت‌دار كه بر فراز قلّه‌ها و بلنديها امواج ماهواره‌اي را از نقاط دور دست مي گيرد.) اينگونه خوابها كه دريافت مستقيم و صاف است نيازي به تعبير ندارد.

دسته دوّم - خواب كساني است كه داراي روح متوسط هستند كه در عالم رؤيا حقايق را ناصاف و همراه با بَرفَك و تشبيه و تخيّل دريافت مي‌كنند (كه بايد مفسّري در كنار دستگاه گيرنده ماجراي فيلم را به دور از برفكها توضيح دهد و به عبارتي، عالمي آن خواب را تعبير كند).

دسته سوم - خواب كساني است كه روح آنان به قدري متلاطم و ناموزون است كه خواب آنها مفهومي ندارد. ( چنانكه آشنايان با فيلم هم، از صحنه‌هاي مختلف و پربرفك تلويزيوني، چيزي سردرنمي آورند.) اين نوع رؤياها قابل تعبير نيستند كه در قرآن به (اضغاث احلام) تعبير شده است.

در كتاب تعبير خواب "ابن سيرين" آمده كه به او گفتند، در خواب، شخصي مهر بر دهان و فرج مردم مي زند، در جواب گفت، او مؤذن ماه رمضان خواهد بود كه با اذان دادن، خوردن و نكاح را ممنوع اعلام مي‌كند.

قرآن در سوره‌هاي مختلف، از رؤياهايي نام برده كه حقيقت آنها به وقوع پيوسته است. از جمله:

- رؤياي يوسف (ع) درباره سجده يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او، كه تعبير و تأويل به قدرت رسيدن او و تواضع برادران و پدر و مادر به او گرديد.
- رؤياي دو يار زنداني يوسف كه بعدا يكي از آنها آزاد و ديگري اعدام شد.
- رؤياي پادشاه مصر درباره خوردن گاو لاغر، گاو چاق را كه تعبير به قحطي و خشكسالي بعد از فراخ شد.
- رؤياي پيامبر اسلام (ص ) درباره عدد اندك مشركان در جنگ بدر كه تعبير به شكست مشركان شد. (انفال، 43)
- رؤياي پيامبر اسلام (ص ) درباره ورود مسلمانان با سر تراشيده به مسجدالحرام، كه با فتح مكه و زيارت خانه خدا تعبير شد. (فتح، 27)
- رؤياي مادر حضرت موسي كه نوزادش را در صندوق گذاشته و به آب بياندازد. (اوحينا الي امك ما يوحي ان اقذ في التابوت) (طه، 39) كه در روايات آمده كه مراد از وحي در اين آيه، همان رؤياست.
- رؤياي حضرت ابراهيم در مورد ذبح فرزندش حضرت اسماعيل. (صافات، 10)

از قرآن كه بگذريم در زندگي خود، افرادي را مي‌شناسيم كه در رؤيا از اموري مطلع شده‌اند كه دست انسان به صورت عادي به آن نمي‌رسد. سيد قطب مي‌گويد: در امريكا خواب ديدم كه چشم فرزند خواهرم خونريزي كرده است. نامه‌اي به مصر نوشتم. جواب دريافت كردم كه درست است با اينكه خونريزي در ظاهر چشم نبوده است.

پيامها:
1- پدر و مادر، بهترين مرجع براي حلّ مشكلات فرزندان هستند. (يا ابت)
2- والدين بايد به خوابهاي فرزندانشان توجه كنند. (يا ابت)
3- گاهي رؤيا و خواب ديدن، يكي از راه‌هاي دريافت حقايق است. (اني رأيت)
4- در فرهنگ خواب، اشياء، نماد حقايق مي‌شوند. (مثلا، خورشيد نشان پدر، و ماه تعبير از مادر، و ستارگان نشان برادران است) (رأيت احدعشر كوكبا...)
5- گاهي در نوجوان، استعدادي هست كه بزرگترها را به تواضع وامي‌دارد. (ساجدين)
6- خواب ديدن اولياي خدا، ديدن واقعي است. (رأيت ). در اين آيه "رأيت" تكرار شده است تا بگويد حتما ديدم و گمان نشود ماجرا خيالي بوده است.
7- حضرت يوسف از ابتدا، تعبير خواب نمي‌دانست و لذا براي تعبير رؤيايش از پدرش كمك خواست. (يا ابت)

عزيزان! اين بحث هم به پايان رسيد. البته افسوس مي‌خورم كه نشد بيش از اين باشد. اين بحث و نكته‌ها، براي آشنايي با لطايف قرآن است؛ نه براي اثبات آن به مخالفين. قرآن نور است. قرآن رحمت است. قرآن باران رحمت خداست. بر سر همه مي‌بارد؛ اما زميني استفاده و بهره‌اش را مي‌برد كه سفت و سنگ و شوره‌زار نباشد.

درباره "قصه در قرآن" و "خواب و رويا" مطالعه كنيد. حتما مطالب نابي به دست خواهيد آورد. و يك سوال؛ فرق خواب (نـَوم) و رويا چيست؟

به اميد ديدار
خدانگهدار

راهنما
راهنما دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۴ ، ساعت ۲:۱۱ ب.ظ

قرآن 4 - سوره اعراف

به نام خداي مهربان

سوره اعراف

المص (1) كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلاَ يَكُن فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بهِ وَ ذِكْرَي لِلْمُؤْمِنِينَ (2) اتَّبعُواْ مَا أُنزلَ إلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَ لاَ تَتَّبعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ (3)

• آيه 2:
كِتَابٌ أُنزلَ إلَيْكَ فَلاَ يَكُن فِي صَدْركَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بهِ وَ ذِكْرَي لِلْمُؤْمِنِينَ

ترجمه:
(اين) كتابي است كه به سوي تو نازل شده، پس در سينه‏ات تنگي (و شك و ترديدي) از آن نباشد، تا به وسيله‏ آن (كتاب)، بيم دهي و براي مؤمنان تذكّر و پندي باشد.

نكته‌ها:
از مجموع 29 سوره كه با حروف مقطّعه آغاز شده، بعضي با حروف «الم» و بعضي با حرف «ص» شروع شده است، امّا اين سوره با مجموعه «المص» آغاز شده كه شايد بيانگر آن باشد كه آنچه در تمام آن سوره‏‌ها مي‌باشد، در اين سوره نيز هست.

پيامها:
1- قرآن، كتابي بس بزرگ است. («كتاب» نكره آمده است)
2- توجّه به قرآن و مفاهيم آن، سبب سعه‏ صدر است. «كتاب... فلايكن في صدرك حرج منه»
3- شرط رسالت و تبليغ، سعه صدر است. «انزل اليك فلايكن في صدرك حرج منه لتنذر به»
4- از لجاجت كفّار نگران نباش، وظيفه تو انذار است، نه اجبار. «لتنذر»
پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله پس از نزول قرآن، نگران نپذيرفتن مردم و مخالفت آنان با قرآن بود كه خداوند با اين آيه، پيامبر را تسلّي مي‌دهد.
5 - هشدارهاي انبيا براي عموم است؛ ولي تنها مؤمنان از آنها بهره گرفته و متذكّر مي‌شوند. «لتنذر به و ذكري للمؤمنين»

پاورقي:
• اين آيه، درباره دو موضوع صحبت مي‌كند: 1. روش تبليغ 2. هدف نزول قرآن

1. روش تبليغ
- از شرايط تبليغ، عدم شك و نگراني، و اعتماد است. شك و نگراني، علل گوناگون دارد. هرچه هدف، عاليتر باشد، مشكلات آن بيشتر است. هرچه مقصد ما دورتر باشد، مسافتي كه براي رسيدن به آن بايد بپيماييم، بلندتر است.

در سوره شرح، خطاب به پيامبر، فرموده: « أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (1) وَ وَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ (2) الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ (3) - آيا سينه ترا گشاده نساختيم (به تو شرح صدر نداديم)؟ و بار سنگين تو را از تو برنداشتيم؟ همان باري كه سخت بر پشت تو سنگيني مي‌كرد ». خداوند به پيامبر خود، "سعه صدر" داد.

رياست، دو بُعد دارد. 1. قدرتي كه به ما داده شده 2. مسوليتي كه از ما خواسته شده. قبول رياست، قبول بار مسووليت است كه به دوش بايد كشيد.

حضرت علي - كه درود خدا بر او باد - فرمود: « آلة الرياسة، سِعة الصَدر - اَبزار رياست، سعه صدر است ». سعه صدر كه در فارسي هم استعمال مي‌شود يعني اينكه كم تحمل نباشيم؛ اينكه كم ظرفيت نباشيم، اينكه دل ما آنقدر بزرگ باشد كه بدي و خوبي مردم در آن جا شود؛ نه از بدي ديگران، ملول و مايوس شويم، و نه از خوبي و ابراز علاقه‌يشان، دست و پايمان را گم كنيم.

- مُبلّغين، براي تبليغ و تضمين عملي شدن تبليغشان، از دو روش اساسي استفاده مي‌كنند: 1. روش وعده 2. روش وعيد.
وعده - بشارت: مدير كارخانه رو به كارگران مي‌كند و مي‌گويد: "اين كارخونه تازه شروع به كار كرده و احتياج به همت و تلاش شما داره. هركسي كه امسال كارش رو خوب و بدون نقص انجام داد، در پايان سال، مرخصي تشويقي داره. هركسي كه اضافه كار هم كرد، اضافه حقوق و پاداش هم مي‌گيره؛ و هركسي كه يك طرح ابتكاري و خوب داد و باعث پيشرفت كارخونه شد، بهش ارتقاي رتبه مي‌دم و جزو كارگران ارشد مي‌شه."

وعيد - انذار: همان مدير رو به كارگراني كه سابقه خوبي نداشتند و يا گزارشهايي درباره كم كاري آنها داده شده، مي‌كند و مي‌گويد: "تا حالا هرچي بوده گذشته؛ اما از اين به بعد، هر كسي كم كاري كنه، دير بيايد و زود بره، از مرخصي خبري نيست. هركسي كه بر عليه مديريت حرف بزنه و جوسازي كنه، از حقوقش كم مي‌شه؛ و خداي نكرده اگر بشنوم كسي دزدي كرده و يا عمدا به وسايل كارخونه آسيب رسونده، با من طرفه."

وعده و بشارت، صحبت از بهشت و پاداش عمل خوب است، و وعيد و انذار، صحبت از جهنم و پاداش و مجازات عمل بد. هر دوي آنها در جاي خود، لازم بوده و بايد مورد استفاده قرار گيرند. البته تبليغ معمولا از وعده شروع مي‌شود.
كافي است قرآن را با اين نگاه، دوباره مطالعه كنيد. كاملا متوجه رعايت اين دو نكته مي‌شويد. مثلا سوره حمد، مي‌گويد "ما را به راه مستقيم هدايت كن؛ راه كساني كه به آنان نعمت دادي، نه آنها كه مورد غضب واقع شدند و نه گمراهان". يا در سوره بقره، اول از متقين، بعد از كافرين و منافقين صحبت شده است.

2. هدف نزول قرآن
مورد دومي كه در آيه شريفه، اشاره شده هدف نزول قرآن است. كتابي به پيامبر نازل شده براي 1. هشدار (انذار) و 2. يادآوري (ذكري).

اگر بخواهيم ذكر را در قرآن مطالعه كنيم، جا براي كار بسيار است. ذكر يعني يادآوري. يك راهنما، دو كار براي مردم انجام مي‌دهد: 1. ياددهي (علم) 2. يادآوري (ذكر).

گاهي مردم چيزي را نمي‌دانند، چون ذهنشان نسبت به آن، خالي است؛ اصطلاحا مسبوق به جهل است. گاهي خالي نيست، اما اطلاعات، گم شده، فراموش شده.؛ اصطلاحا مسبوق به علم است.

مثال: "ميني بوس وسط روستا نگه داشت. اهالي روستا كه كارشون توي شهر تموم شده بود، تك تك از ماشين پياده مي‌شن. يكي از مسافرا كه چهره آشنايي نداره پياده شد. مردم جمع مي‌شند و از همديگر مي‌پرسند كه اين كيه؟ يكي مي‌گه نمي‌شناسم، تا حالا نديدمش. يكي مي‌گه چقدر شبيه فلانيه! نكنه از اقوامش باشه. اون يكي ميگه راستي ميگي. چشاش كه عين چشاي اون خدا بيامرزه. اين صحبتها آنقدر ادامه داره تا اون جوون، به نزديكي اونها مياد و خودش رو معرفي ميكنه."

اين يادآوري است. كافي است قرائن و نشانه‌ها را كنار هم چيد تا متوجه اصل موضوع شد. كاري كه يك پيامبر انجام مي‌دهد تماما تعليم و ياددهي نيست. خيلي چيزهاست كه بلد بوديم اما فراموش كرديم؛ غافل شديم. يك اسم، يك نشان، يك تلنگر، غبار نسيان و غفلت را از حافظه ما پاك مي‌كند.

• پيامبر يك متذكر است. سوره غاشيه: « فذَكــِّر إنّما أنت مُذكـّر (21) لَسْتَ عليهم بمُصَيطر (22) - تو تذكر ده كه تو فقط تذكر دهنده‌اي (21) بر آنان تسلطي نداري (كه به ايمان وادارشان كني) (22) »
پيامبر اسلام، خود را به اهل كتاب اين چنين معرفي كرد كه منم، محمد، فرزند عبدالله، فرستاده خدا، همان كسي كه مسيح بشارت ظهورش را داد (صف/6). همان كس كه چشم به راهش بوديد. شما مرا مانند فرزندان خود مي‌شناسيد (بقره/146 و انعام/20).

آري! مسيحيان منتظر ظهورش بودند؛ همانگونه كه يهوديان منتظر ظهور مسيح عليه‌السلام. آنقدر نشانه و علائم از او داشتند كه او را همچو فرزند خود مي‌شناختند. بقره: « الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَ إنَّ فَريقاً مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (146) - كساني كه كتاب آسماني به آنان داده‌ايم، او را همچون فرزندان خود مي‌شناسند. (اما) جمعي از آنان، حق را آگاهانه كتمان مي‌كنند ».

• قرآن، ذكر است. سوره اعراف: « أَوَعَجبْتُمْ أَن جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُل مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ ... (63) - آيا تعجب كرده‌ايد كه بر مردي از خودتان، ذكري از جانب پروردگارتان براي شما آمده تا شما را انذار دهد؟» شبيه اين عبارت، در آيه 69 همين سوره تكرار شده.
اين آيه زيبا در سوره يوسف را بخوانيد: « وَ مَا أَكْثَرُ النَّاس وَ لَوْ حَرَصْتَ بمُؤْمِنِينَ (103)‏ وَ مَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ (104) - و بيشتر مردم - هرچند اصرار داشته باشي - ايمان نمي‌آوردند (103) و تو از آنها پاداشي نمي‌خواهي. آن (قرآن) جز تذكري براي جهانيان نيست (104) ».
يس: « وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُّبينٌ (69) - و ما به او شعر نياموختيم و در خور وي نيست (كه شاعر باشد. اين فقط ذكر است و قرآن مبين ».

- يكي از موضوعاتي كه به آن پرداخته مي‌شود، شرايط تاثير ذكر است. همانطور كه در آيه بعد گفته شده، متاسفانه همه كس، متذكر نمي‌شوند. در سوره يس آيه 70، تعبير جالبي دارد. كساني كه زنده‌اند را انذار كن!!!

• آيه 3:
اتَّبعُواْ مَا أُنزلَ إلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَ لاَ تَتَّبعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ

ترجمه:
آنچه را از جانب پروردگارتان به سوي شما نازل شده، پيروي كنيد و از سرپرستاني جز او پيروي نكنيد. چه اندك، پند مي‌پذيريد!

نكته‌ها:
- آيه‏ قبل، وظيفه‏ پيامبر صلي الله عليه وآله را در انذار و تذكّر بيان كرد و اين آيه وظيفه‏ امّت را در اطاعت و تبعيّت.
- آن آيه از پيامبر صلي الله عليه وآله، «سعه صدر» مي‌خواست، اينجا از امّت، «تبعيّت» مي‌طلبد.
- آيه‏ قبل، «أنزل اليك» بود، اينجا «اُنزل ا ليكم» است.
- پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: «فاذا التَبَست عليكم الفِتَن كقطع الليل المظلِم فعليكم بالقرآن... مَن جعله اَمامه قاده الي الجنّة و مَن جَعَله خلفه ساقه الي النّار - هر گاه فتنه‏‌ها همچون پاره‌‏هاي شبِ تار، شما را فرا گرفت، پس بر شما باد به قرآن. هركس قرآن را مقابل خود قرار دهد به بهشت مي‌رسد و هر كس به آن پشت كند، به آتش دوزخ رهنمون مي‌شود.» چنانكه حضرت علي عليه السلام فرمود: «ففي اتّباع ماجائكم من اللّه الفوز العظيم و في تركه الخطاء المبين - رستگاري بزرگ در پيروي از قرآن است و در ترك آن، خطا و گمراهي آشكار مي‌باشد.»

پيامها:
1- پيروي از آيات الهي، سبب رشد و تربيت بشر است. «اتّبعوا ... ربّكم»
2- لازمه ربوبيّت و تربيت الهي، نزول دستورات و راهنمايي‌ها و تذكّرات است. «ما اُنزل اليكم من ربّكم»
3- نتيجه پيروي از وحي، قرار گرفتن تحت ولايت الهي است، و ترك آن، قرار گرفتن تحت ولايت ديگران است. «ولا تتّبعوا من دونه أولياء»
4- اطاعت و پيروي از ديگران، در حقيقت پذيرش ولايت آنهاست. «ولا تتّبعوا من دونه أولياء» با آنكه مي‌توانست بگويد: «لاتتّبعوا من دوني احدا»
5 - كسي كه ولايتِ خداي يكتا را نپذيرد، «ربّكم» بايد چندين «ولي» را از خود راضي كند. «أولياء»
6- پندپذيري انسان، اندك است. «قليلاً ما تذكّرون»

معذرت مي‌خواهم كه بحثم طولاني شد. خوب است كه درباره ذكر مطالعه و تامل كنيم و اول از همه به خود بنگريم كه آيا قرآن براي ما يكي، ذكر بوده؟ نكند كه دل مرده باشم!؟ نكند كه از نظر قرآن، جزو زندگان نباشم!؟ آيا من از آن عده قليل و كمي هستم كه متاثر مي‌شوند؟ يا از آن دسته كثير و زيادي كه نمي‌شنوند؟

به اميد ديدار
خدانگهدار

راهنما
راهنما یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴ ، ساعت ۴:۲۸ ق.ظ

قرآن 3 - سوره دخان

به نام خداي مهربان

سوره دخان

حم (1) وَالْكِتَابِ الْمُبينِ (2) إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرينَ (3) فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ (4) أَمْراً مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (5) رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (6)

به مناسبت شبهاي مبارك قدر، به سراغ سوره‌اي مي‌رويم كه درباره نزول قرآن در اين شب، صحبت نموده است. چند آيه ابتداي سوره دخان، مربوط به قرآن و نزول آن است. مشابه اين آيات، در سوره قدر آمده است.

• آيه 2
وَالْكْتِابِ الْمُبين

ترجمه:
به كتاب روشنگر سوگند.

نكته‌ها:
- "و" در اين آيه، براي قَسَم و سوگند است. در فارسي هم گاهي استفاده مي‌شود؛ مثلا مي‌گوييم: «والله اگر اين كار را من كرده باشم».
- قسم خوردن، نشانه اهميت موضوع براي گوينده است.
- به چيزي سوگند مي‌خوريم، كه اهميت و ارزش ويژه‌اي دارد. اين اهميت و ارزش هم بستگي به فرهنگ، رسومات و اعتقاد مردم دارد.
- قرآن در زمان پيامبر اكرم (‏صلي الله عليه و آله) به عنوان كتاب مقدّس مطرح بود. (خداوند به آن سوگند ياد مي‌كند) «والكتاب»
- كلمه «مُبين» از «ابانه» به معناي روشن و روشنگر است.

پاورقي:
يكي از ظلم‏هايي كه به قرآن شد اين بود كه برخي بزرگان گفتند: "قرآن، قطعي الصدور و ظنّي الدلالة است. صدور قرآن از جانب خدا يقيني است، ولي دلالت‏هاي قرآن شفّاف و روشن نيست و مفاهيم آن ظنّي است". امّا اين يك اجتهاد نابجا در برابر صريح قرآن است، زيرا قرآن بارها فرموده كه من نور هستم، روشنگرم و روشن كننده مرز بين حقّ و باطل هستم، چنانكه در اين آيات مي‌فرمايد: «الكتاب المبين» البتّه در قرآن به آياتي متشابه كه داراي چند معناست، برخورد مي‌كنيم، لكن آن آيات نيز در سايه ساير آيات روشن مي‌شود.

• آيه 3
إِنَّآ أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إنَّا كُنَّا مُنذِرينَ

ترجمه:
ما آن را در شبي مبارك و فرخنده نازل كرديم، ما همواره انذار كننده بوديم.

توضيح:
- كلمه «مبارك» از «بركت» به معناي خير پايدار، و ضد آن كلمه «شوم» است.
- مراد از شب مبارك، همان شب قدر است كه در ماه مبارك رمضان قرار دارد. «شهر رمضان الّذي انزل فيه القرآن» (بقره، 185)

- قرآن از همه جهت مبارك است:
1- از جهت نازل كننده. «تبارك الّذي نزل الفرقان» (فرقان، 1)
2- خود قرآن مبارك است. «كتاب انزلناه اليك مبارك» (ص، 29)
3- از جهت مكان نزول. «ببكة مباركا» (آل عمران، 96)
4- از جهت زمان نزول. «في ليلة مباركة»

پرسش: اگر نزول قرآن در شب قدر بوده است، پس نزول آيات در 23 سال رسالت پيامبر به چه معناست؟
پاسخ: قرآن در شب قدر يك باره و يك جا بر قلب پيامبر و بار ديگر و به تدريج در طول 23 سال نازل شد. همان گونه كه يك بار چمدان لباسي را يكجا به شخصي مي‌دهيد و در مرحله بعد درب آن را گشوده و لباسها را جداگانه به او نشان مي‌دهيد و يا كتاب شعر حافظ را يك جا به شما هديه مي‌كنند و در هر مناسبت، چند بيتي از آن را براي شما مي‌خوانند.

- در اين آيه، زمان نزول قرآن، مبارك شمرده شده و در آيات ديگر زمان نزول عذاب، نحس خوانده شده است، «ايّام نَحسات» (فصلت، 16) اصولاً مبارك يا منحوس بودن زمان به خاطر حوادث تلخ و شيريني است كه در آنها واقع مي‌شود، و يا در خود زمان خصوصيّتي است كه بر ما پوشيده است؛ چنانكه در قرآن از استغفار در سحرها ستايش شده كه معلوم مي‌شود در عنصر زمان، خصوصيّتي است كه ما نمي‌دانيم.

پيامها:
1- قرآن براي دست‏يابي انسان به نور از جايگاهي بلند نازل شده است. « انزلناه»
2- زمان‏ها متفاوتند و بعضي بر بعضي ديگر قداست و برتري دارند. «ليلة مباركة»
3- براي مسائل معنوي، شب زمان مناسب‏تري است. «ليلة مباركة»
4 - سنّت خداوند، فرستادن هشدار دهنده است. «كنّا منذرين»
5- براي مردم غافل، انذار و هشدار، مفيدتر از بشارت است. «منذرين»

پاورقي:
در سوره دخان، نه نامي از شبي كه قرآن در آن نازل گشته، برده شده و نه گفته شده چه شبي است. تنها بيان شده كه شب مباركي است.
اما وقتي به سوره قدر مراجعه مي‌كنيم، با نام آن آشنا مي‌شويم. «إنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْر - ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل كرده‌ايم». پس نام آن "شب قدر" است.
ولي هنوز مشخص نشده اين شب قدر، كي و چه زماني است. آيه 185 سوره بقره، زمان آن را به ما مي‌گويد. «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن - ماه رمضان كه قرآن در آن نازل شده است». پس "ماه رمضان"، همان ماهي است كه شب قدر در آن قرار دارد و قرآن در آن نازل شده است.

دوستان عزيز! كساني كه خود را محقق در اسلام و قرآن مي‌دانيد! دقت كنيد كه چگونه آيات قرآن، ما را در شناخت و فهم ناشناخته‌ها و متشابهات راهنمايي مي‌كند. بنابرين نگوييم من كه قرآن را نفهميدم؛ پس ناقص است؛ نامفهوم است؛ تناقض دارد. مشكل از قرآن است يا از درك ناقص و دل ناپاك من؟ همانطور كه در سوره آل‌عمران گفته شد. « فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ - امّا كساني كه در دلهايشان انحراف است ... »

• آيه 4
فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْر حَكِيم

ترجمه:
در آن (شب مبارك) هر امر مهمي بر طبق حكمت الهي تفصيل و تبيين مي‌شود.

مشابه اين آيه، در سوره قدر آيه 4 است: «تَنَـزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بإذْنِ رَبِّهم مِّن كُلِّ أَمْر - فرشتگان و روح، در آن شب، به اذن پروردگارشان براي هر امري، نازل مي‌شوند».
دقت داشته باشيد كه "تنزل" فعل مضارع است؛ نه گذشته؛ يعني هر سال شب قدر، اين امر اتفاق مي‌فتد.

پيامها:
1- شب قدر در هر سال تكرار مي‌شود. «يفرق» (فعل مضارع، نشانه استمرار است)
2- مقدّرات شب قدر، نسبت به مسائل كليدي و اساسي است. «كل امر حكيم» يعني هر كار استوار و ريشه‏اي.
3- شب قدر، شب سرنوشت است. «فيها يفرق كل امر حكيم»

آيه 5
أَمْراً مِّنْ عِندِنا إنَّا كُنَّا مُرسِلِينَ

ترجمه:
(نزول قرآن در شب قدر و فيصله امور در آن شب،) امري (و اراده‏‌اي) است از طرف ما، همانا ما فرستنده (همه انبيا) هستيم.

پيامها:
1- نزول قرآن، مسئله بسيار مهمي در نزد خداوند است. «امراً من عندنا»
2- در نزول قرآن به هيچ وجه دست ديگران در كار نبوده است. «انا انزلناه ... امراً من عندنا»
3- تمام مسائل شب قدر زير نظر خداست. «امراً من عندنا»
4- يكي از سنّت‏هاي الهي فرستادن كتب آسماني و انبياست. «انّا كنا مرسلين»
5 - نزول كتاب به تنهايي كافي نيست، بلكه نياز به بيان كننده دارد. «انا انزلناه ... انا كنا مرسلين» يعني هم كتاب را فرستاديم و هم پيامبر را.

• آيه 6
رَحْمَة مِّن رَّبــِكَ إنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

ترجمه:
(نزول كتاب و فرستادن انبيا) از طرف پروردگارت رحمت بزرگي است. همانا او خود شنواي داناست.

نكته‌ها:
- هم خداوند سرچشمه رحمت است، «الرّحمن الرّحيم» هم پيامبر، مايه‏ رحمت است، «رحمة للعالمين» (انبياء، 107) و هم قرآن، كتاب رحمت است. «رحمة من ربّك»
- در عظمت قرآن همين بس كه:
خداوند به آن سوگند ياد كرده است. «و الكتاب»
در شب مبارك قدر نازل شده است. «في ليلة مباركة»
كتابي است روشنگر و براي هشدار. «المُبين، مُنذرين»
رحمتي است از طرف خداوند. «رحمة من ربّك»

پيامها:
1- هدف از نزول كتاب، همراه با پيامبر هشدار دهنده، تربيت و رحمت است. «رحمة من ربّك»
2- به سراغ افراد يا قوانين ديگر نرويم كه آگاه و داناي واقعي و دائمي فقط اوست و نزول كتاب و ارسال پيامبران و مقدّرات شب قدر، همه بر اساس علم او به نياز ماست. «انه هو السميع العليم»

• آيه 7
رَبِ‏ّ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْض وَمَا بَيْنَهُمَآ إن كُنتُم مُّوقِنِينَ

ترجمه:
پروردگار آسمان‏ها و زمين و آنچه ميان آنهاست، اگر اهل يقين باشيد.

پيامها:
1- هستي تحت يك ربوبيّت و مديريّت است. «ربّك ... ربّ السموات والارض و ما بينهما»
2- قرآن را ساده نگيريم كه فرستنده آن پروردگار آسمان‏ها و زمين و همهي پديده‌‏هاست. «انا انزلناه... ربّ السموات...»
3- كسي مي‌تواند نظام را به خوبي اداره كند كه علم كامل به حقايق داشته باشد. «انه هو السميع العليم ربّ السموات و الارض»
4- دقّت در آفرينش و اداره و هدايت و تكامل هستي زمينه پيدا كردن يقين مي‌شود. «ربّ السموات و الارض... ان كنتم موقنين»

• خلاصه:
در اين آيات، با وجهه ديگري از قرآن آشنا شديم.
1- مُبين: روشن و روشنگر حقايق.
2- انذار: خداوند به وسيله قرآن به مردم، هشدار مي‌دهد.
3- رحمت: رحمت پروردگار است.

اهميت شب قدر به خاطر اهميت اموري است كه در آن رخ داده و مي‌دهد. دليل آنكه اين همه بر احيا و شب زنده‌داري در اين ايام، تاكيد شده، و اينكه دعاها و مراسم مختلفي براي آن در نظر گرفته شده، به خاطر همين ارزش و اهميت است. به نظر مسلمانان، شبي است كه همه امور كلي و اساسي از جانب خدا، مقدّر مي‌شود، و توسط فرشتگان به ولي خدا در زمين، نازل مي‌گردد.

به اميد ديدار
خدانگهدار

راهنما
راهنما پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۸۴ ، ساعت ۸:۵۲ ق.ظ

كساني كه سخن را مي‌شنوند و از بهترين آن پيروي مي‌كنند، كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده و آنها خردمندانند (زمر/۱۸)

ایتا
قالب طراحی شده توسط وبلاگ :: webloog
من و اسلام (فصل نو) قرآن، دعا، حدیث
  • آرشیو
  • سرتیترها
  • فید وب
  • نقشه وب
  • طراح قالب بلاگفا
  • فاطمه ممتحنه علیهاالسلام
  • حدیث (۴۱) - تدفین فاطمه علیهاالسلام
  • چشم خدا
  • آداب دعا (۱) (زمان و مکان)
  • حدیث (۴۰) - انواع صبر
  • آثار دعا، آداب دعا
  • حدیث (۳۹) - طلب باران
  • حدیث (۳۹) - طلب باران
  • حدیث (۳۹) - طلب باران
  • حدیث (۳۹) - دعای باران (۲)
  • بهشت من
  • حدیث (۳۸) - اخلاص در عبادت
  • قرآن
  • حدیث
  • دعا و مناجات
  • شعر
  • کتاب
  • ادیان
  • اخلاق
  • گناه (32)
  • نهج‌البلاغه (23)
  • صحیفه (20)
  • توبه (15)
  • استغفار (14)
  • مهدی (11)
  • اخلاص (11)
  • توحید (11)
  • صبر (11)
  • مناجات (9)
  • توکل (9)
  • جنگ (9)
  • شکر (9)
  • علم (9)
  • نعمت (8)
  • عذاب (8)
  • جمعه (8)
  • شیطان (7)
  • مرگ (7)
  • ایمان (7)
  • آذر ۱۴۰۴
  • آبان ۱۴۰۴
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • آبان ۱۳۸۵
  • مهر ۱۳۸۵
  • شهریور ۱۳۸۵
  • مرداد ۱۳۸۵
  • تیر ۱۳۸۵
  • خرداد ۱۳۸۵
  • اردیبهشت ۱۳۸۵
  • فروردین ۱۳۸۵
  • بهمن ۱۳۸۴
  • دی ۱۳۸۴
  • آبان ۱۳۸۴
  • مهر ۱۳۸۴
  • شهریور ۱۳۸۴
  • مرداد ۱۳۸۴
  • تیر ۱۳۸۴
  • خرداد ۱۳۸۴
  • اردیبهشت ۱۳۸۴
  • فروردین ۱۳۸۴
  • پایگاه جامع قرآن
  • تنزيل
  • نهج‌البلاغه  - مکارم
  • نهج‌البلاغه - انصاريان
  • نهج‌البلاغه
  • ترجمه صوتی نهج‌البلاغه  - محمد دشتی
  • مفاتیح نوین - مکارم
  • مفاتیح الجنان - انصاریان
  • جامع الاحادیث
  • صحیفه سجادیه - انصاریان
  • مناجات خمسه عشر - مکارم
  • شرح مناجات خمسه عشر - مصباح
  • پایگاه جامع تاریخ