غدير در قرآن
سلام
عيد غدير بر همه شما عزيزان و دوستداران اهل بيت پيامبر عليهمالسلام، مبارك باشد.
سوره مائده
اين سوره داراي 120 آيه است و پس از هجرت، در مدينه، جزو آخرين سورههائي است كه نازل شده و عمدتا تاكيد آياتش بر بناي اجتماعي اسلامي بر پايه بينش توحيدي، و مبارزه با خرافات و شركها و تاسيس روابط صحيح اجتماعي و احكام حلال و حرام ميباشد. حرمت شراب و قمار، در آيه 90 آمد است. از اين رهگذر، مسائلي از عهد و پيمان و حدود و قصاص، و داستانهائي از هابيل و قابيل و از بني اسرائيل نيز بيان شده است، كه در زمينه مسائل حقوقي و جزائي ميباشد. مطالب مربوط به "غدير خم" در آيات 3 و 67 بيان شده است.
آيه:
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الْدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ مَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ
الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دينًا
فَمَن اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (3)
ترجمه:
بر شما، (خوردن گوشت) مردار، خون، گوشت خوك و حيواني كه به نام غير خدا ذبح شود، و حيواني (حلال گوشت) كه بر اثر خفه شدن، يا كتك خوردن، يا پرت شدن، يا شاخ خوردن بميرد، و نيم خورده درندگان حرام شده است مگر آنكه (قبل از كشته شدن به دست درّنده) به طور شرعي ذبح كرده باشيد. همچنين حرام است حيواني كه براي بتها ذبح شده يا به وسيله ي چوبه هاي قمار تقسيم ميكنيد. همه اينها نافرماني خداست.
امروز، (روز هجده ذي الحجّه سال دهم هجري كه حضرت علي (ع) به فرمان خدا به جانشيني پيامبر اكرم (ص) منصوب شد) كافران از (زوال) دين شما مأيوس شدند، پس، از آنان نترسيد و از من بترسيد.
امروز دينتان را براي شما كامل كردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان "دين" برايتان برگزيدم.
پس هر كه در گرسنگي گرفتار شود، بي آنكه ميل به گناه داشته باشد، (ميتواند از خوردنيهاي تحريم شده بهره ببرد) همانا خداوند، بخشنده و مهربان است.
نكتهها:
• در آيه يك، آمده كه بهره گيري از گوشت چهارپايان، حلال است؛ مگر آنچه تحريم آن بعدا بيان شود (أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الأَنْعَامِ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ). اين آيه، ده مورد از گوشتهاي حرام را بيان كرده است.
«منخنقه»: حيواني است كه خفه شده باشد، چه به دست انسان يا حيوان، يا خود بخود.
«موقوذه»: حيواني است كه با ضرب و شكنجه جان دهد. رسم عرب آن بوده كه بعضي حيوانات را به احترام بتها آنقدر ميزدند تا جان دهد و اين كار را نوعي عبادت ميپنداشتند.
«متردّيه»: حيوان پرت شده از بلندي.
«نطيحه»: حيواني كه بر اثر شاخ خوردن مرده باشد.
• تحريم آنچه كه در اين آيه مطرح شده است، در سورههاي انعام و نحل و بقره آمده است؛ ولي در اين آيه، نمونههاي مردار (خفّه شده، كتك خورده، شاخ خورده و...) بيان شده است.
• «بُت»، مجسمهاي بود كه شكل داشت، امّا «نصب»، سنگهاي بي شكلي بود كه اطراف كعبه نصب شده بود و در برابرش قرباني ميشد و خون قرباني را بر آن ميماليدند.
• امام باقر(ع) فرمودند: ولايت، آخرين فريضه الهي است سپس آيه (اليوم اكملت لكم دينكم) را تلاوت نمودند.
غدير در قرآن
• دو مطلب جداي از هم در اين آيه بيان شده است. يك مطلب مربوط به "تحريم گوشتهاي حرام، مگر در موارد اضطراري"؛ و مطلب ديگر مربوط به "كامل شدن دين و يأس كفّار" كه اين قسمت كاملا مستقل ّ است، به چند دليل:
- يأس كفّار از دين، به خوردن گوشت مردار يا نخوردن آن ارتباطي ندارد.
- رواياتي كه از طريق شيعه و سني در شأن نزول آيه آمده، در مقام بيان جمله "اليوم يئس الّذين كفروا" و "اليوم اكملت لكم دينكم" است؛ نه مربوط به جملات قبل و بعد آن، كه درباره احكام مردار است.
- طبق روايات شيعه و سنّي، اين قسمت از آيه: "اليوم اكملت ..." پس از نصب علي ّبن ابي طالب (ع) به امامت در غدير خم نازل شده است.
- غير از دلائل نقلي، تحليل عقلي نيز همين را ميرساند، چون چهار ويژگي مهم براي آن روز بيان شده است:
1- روز يأس كافران
2- روز كمال دين
3- روز اتمام نعمت الهي بر مردم
4- روزي كه اسلام به عنوان "دين" و يك مذهب كامل، مورد پسند خدا قرار گرفته است.
حال اگر وقايع روزهاي تاريخ اسلام را بررسي كنيم، هيچ روز مهمي مانند بعثت، هجرت، فتح مكّه، پيروزي در جنگها و... با همه ارزشهايي كه داشتهاند، شامل اين چهار صفت مهم مطرح شده در اين آيه نيستند.
- حجّ هم به اين اهميّت نيست؛ چون حج، جزئي از دين است نه همه دين.
- امّا بعثت، اوّلين روز شروع رسالت پيامبر اكرم (ص) است كه هرگز نميتوان گفت روز اوّل بعثت، دين كامل شده است.
- امّا هجرت، روز فرار پيامبر (ص) به فرمان خداست، روز حمله كفّار به خانه پيامبر است نه روز يأس آنان.
- امّا روزهاي پيروزي در جنگ بدر و خندق و ... تنها كفّاري كه در صحنه نبرد بودند مأيوس ميشدند، نه همه كفار؛ در حالي كه قرآن ميفرمايد: "اليوم يئس الّذين كفروا..." همه كفار مأيوس شدند.
- امّا حجّةالوداع كه مردم آداب حج را در محضر پيامبر (ص) آموختند، تنها حج مردم با آموزش پيامبر كامل شد، نه همه دين؛ در حالي كه قرآن ميفرمايد: "اليوم اكملت لكم دينكم".
• امّا «غديرخم» روزي است كه خداوند، فرمان نصب حضرت علي را به جانشيني پيامبر (ص) صادر كرد، تنها آن روز است كه چهار عنوان ذكر شده در آيه «اكملت، اتممت، رضيت، يئس الّذين كفروا» با آن منطبق است.
امّا يأس كفّار، به خاطر آن بود كه وقتي تهمت و جنگ و سوء قصد بر ضد پيامبر، نافرجام ماند، تنها اميد آنها مرگ پيامبر (ص) بود. نصب علي بن ابي طالب (ع) به همه فهماند كه اگر آن حضرت پسري ميداشت، بهتر از علي نبود و با مرگ او دين او محو نميشود؛ زيرا شخصي چون علي ّبن ابي طالب (ع) جانشين پيامبر (ص) و رهبر امّت اسلام خواهد بود. اينجا بود كه همه كفّار مأيوس شدند.
امّا كمال دين، به خاطر آن است كه اگر مقرّرات و قوانين كامل وضع شود؛ لكن براي امّت و جامعه، رهبري معصوم و كامل تعيين نشود، مقرّرات ناقص ميماند.
امّا اتمام نعمت، به خاطر آن است كه قرآن بزرگترين نعمت را نعمت رهبري و هدايت معرّفي كرده است،.اگر پيامبر اكرم (ص) از دنيا برود و مردم را بي سرپرست بگذارد، كاري كرده كه يك چوپان نسبت به گله نميكند. چگونه بدون تعيين رهبري الهي نعمت تمام ميشود.
امّا رضايت خداوند، براي آن است كه هرگاه قانون كامل و مجري عادل به هم گره بخورد رضايت پروردگار حاصل ميشود.
اگر هر يك از اكمال دين، اتمام نعمت، رضايت حق ّو يأس كفّار به تنهايي در روزي اتفاق افتد، كافي است كه آن روز از "ايّام اللّه" باشد. تا چه رسد به روزي مثل غدير، كه همه اين ويژگيها را يك جا دارد. به همين دليل در روايات اهل بيت، عيد غدير، از بزرگترين اعياد به شمار آمده است.
• تمام و كمال
آثار اشيا، گاهي مترتّب بر جمع بودن همه اجزاي آن است، مثل روزه، كه اگر يك لحظه هم پيش از اذان، افطار كنيم، باطل ميشود، از اين جهت كلمه "تمام" به كار رفته است: (اتمّوا الصيام الي الليل)؛ و گاهي به گونهاي است كه هر جزء، اثر خود را دارد، مثل تلاوت آيات قرآن، كه كمالش در تلاوت همه آن است و هر قدر هم خوانده شود، ثواب دارد. گاهي بعضي اجزا به گونهاي است كه اگر نباشد، يك مجموعه ناقص است، هر چند همه اجزاي ديگر هم باشد، مثل خلبان و راننده كه هواپيما و ماشين بدون آنها بي ثمر و بيفايده است.
رهبري و ولايت حق هم چنين است؛ چون انسان را با خدا گره ميزند و بدون آن، آفريدهها و نعمتها به نقمت تبديل ميشود و انسان را به خدا نميرساند. در آيه 109 بقره، تمايل كفار نسبت به انحراف مسلمانان از راه خودشان مطرح شده است. خداوند فرمان داد: "شما اغماض كنيد تا امر الهي برسد". پس مسلمانان منتظر حكم قاطعي بودند كه كفّار را مأيوس سازد، تا اينكه آيه (اليوم اكملت ...) نازل شد.
نگاهي به تغذيه در اسلام
اسلام مكتب عدل است؛ نه مثل غربيها افراط در مصرف گوشت را توصيه ميكند، و نه مثل بوداييها آن را حرام ميداند، و نه مثل چينيها خوردن گوشت هر حيواني را به هر شكلي جايز ميداند. در اسلام براي مصرف گوشت، شرايط و حدودي است، از جمله:
- گوشت حيوانات گوشتخوار را نخوريد كه داراي آلودگيهاي مختلف ميكربي و انگلي و... هستند.
- گوشت درندگان را نخوريد، كه روح قساوت و درندگي در شما پيدا ميشود.
- گوشت حيواناتي كه موجب تنفر عمومي است، مصرف نكنيد.
- گوشت حيواني كه هنگام ذبح، نام مبارك خدا بر آن گفته نشده، نخوريد.
- گوشت مردار را نخوريد؛ چون هنگام مرگ حيوان، خون پيش از هر چيز ديگر فاسد شده و ايجاد نوعي مسموميّت ميكند، از اين رو حيواناتي كه خفّه شده، شاخ خورده، پرت شده، كتك خورده و دريده شده كه جان دادنشان همراه با بيرون آمدن كامل خون نيست، در اسلام خوردن آنان حرام است.
از همه حيوانات حرام گوشت، فقط نام خوك در اين آيه آمده، چون مصرف آن رواج داشته است.
امام صادق (ع) درباره گوشت مردار فرمود: كسي به آن نزديك نشد مگر آنكه ضعف و لاغري و سستي و قطع نسل و سكته و مرگ ناگهاني او را گرفت.
خونخواري رسم جاهليّت بود. اين كار، سبب قساوت قلب و بيرحمي ميشود، تا حدّي كه خطر كشتن فرزند يا پدر و مادر را به همراه دارد. خونخوار، رفيق و دوست نميشناسد؛ لذا خوردن خون حرام است، امّا تزريق آن اشكالي ندارد.
پرسش و پاسخ
?پرسش: آيا اجازه كشتن حيوانات براي مصرف گوشت آنها، با رحمت الهي سازگار است؟
پاسخ: اساس آفرينش بر تبديل و تحوّل است. خاك، گياه ميشود؛ گياه، حيوان ميگردد، و حيوان به انسان تبديل ميشود ونتيجه اين تبديلها، رشد است.
پيامها:
1- اسلام، ديني جامع است و همه نيازهاي طبيعي و روحي انسان را مورد توجّه قرار داده و نظر صريح ميدهد. (حرّمت)
2- نقش غذا در سلامت جسم و روح، به حدّي است كه در قرآن، بارها بر آن تأكيد شده است. (حرّمت عليكم ...)
3- در نظام توحيدي، ذبح حيوان هم بايد رنگ الهي داشته باشد، وگرنه حرام ميشود. (و ما اهل لغيراللّه به)
4- اگر حيوان مضروب يا شاخ خورده، يا پرت شده و دريده شده هنوز رمقي در بدن دارد و آن را ذبح كرديد حلال ميشود. (الاّ ما ذكّيتم)
5- با همه مظاهر شرك، در هر شكل، بايد مبارزه كرد. (و ما ذبح علي النصب)
6- گرچه گوشتي كه از راه تيرها و چوبههاي قمار تقسيم ميشود حرام است؛ ولي به نظر ميرسد نه گوشت خصوصيّتي دارد و نه وسيله تقسيم و چوبههاي تير؛ بلكه هر درآمدي از راه قمار حرام است. (أن تستقسموا بالازلام)
7- مهمترين روزنه اميد كفّار، مرگ پيامبر بود كه با تعيين حضرت علي (ع) به رهبري، آن روزنه بسته شد. (اليوم يئس ...)
8- اگر رهبر غدير در جامعه باشد، مسلمانان نبايد ترسي داشته باشند. (فلاتخشوهم)
9- اگر دشمن خارجي هم شما را رها كند، دشمن داخلي وجود دارد كه بايد با خشيت از خدا به مقابله او رفت. (فلاتخشوهم و اخشون)
10- اگر مسلمانان از خط رهبري غدير دست برنميداشتند، هيچ خطري، از سوي كفّار متوجّه آنان نميشد. (فلاتخشوهم)
11- كفّار، از دين كامل ميترسند، نه ديني كه رهبرش تسليم، جهادش تعطيل، منابعش تاراج و مردمش متفرّق باشند. (اليوم يئس ... اليوم اكملت لكم دينكم)
12- اگر كفّار از شما مأيوس نشدهاند، چه بسا نقصي از نظر رهبري در دين شماست. (اليوم يئس ... اليوم اكملت)
13- دين بدون رهبر، كامل نيست. (اكملت لكم دينكم)
14- قوام مكتب به رهبري صحيح است و تنها با وجود آن، كفّار مأيوس ميشوند، نه با چيز ديگر. (اليوم يئس الّذين كفروا... اليوم اكملت لكم دينكم)
15- همه نعمتها بدون رهبري الهي ناقص است. (اليوم ...اتممت عليكم نعمتي)
16- نصب علي (ع) به امامت، اتمام نعمت است، (اتممت عليكم نعمتي) و رها كردن ولايت او كفران نعمت، و ناسپاسي نعمت، عواقب سوئي دارد. (فكفرت بأنعم اللّه فاذاقها اللّه لباس الجوع والخوف بما كانوا يصنعون - نحل 112)
17- اسلام بي رهبر، مورد رضاي خدا نيست . (اليوم رضيت لكم الاسلام)
18- اضطرار غير اختياري، مجوّز مصرف حرام است؛ پس انسان نبايد به اختيار خود را مضطر كند. (اضطرّ فعل مجهول است).
19- قانوني كامل است كه به همه حالات و شرايط انسان توجّه داشته باشد؛ مخصوصا حالت اضطرار و مخمصه . آري، در احكام اسلام، بن بست نيست. (فمن اضطرّ)
20- شرايط ويژه اضطرار، نبايد زمينهساز گناه و آزاد سازي مطلق شود؛ بلكه بايد به همان مقدار رفع اضطرار اكتفا كرد. (غير متجانف لاثم)
21- از تسهيلاتي كه براي افراد مضطرّ قرار داده ميشود سوء استفاده نكنيم. (غير متجانف للاثم). امام باقر (ع) در تفسير اين جمله فرمودند: (غير متجانف) كسي است كه عمدا به سراغ گناه نرود.
آيه:
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (67)
ترجمه:
اي پيامبر! آنچه را از سوي پروردگارت به تو نازل شده است (در مورد ولايت و جانشيني حضرت علي) اعلام كن و اگر چنين نكني، رسالت الهي را نرساندهاي و (بدان كه) خداوند تو را از (شرّ) مردم (و كساني كه تحمّل شنيدن اين پيام مهم را ندارند) حفظ ميكند. همانا خداوند گروه كافران را هدايت نميكند.
نكتهها:
• اين آيه به دلايلي كه خواهد آمد مربوط به جانشيني حضرت علي (ع) و نصب او به ولايت در غدير خم به هنگام برگشت پيامبر اكرم (ص) از سفر حج در سال دهم هجري است.
جالب اينكه اين آيه در ميان دو آيهاي قرار گرفته كه مربوط به اقامه كتاب آسماني است و شايد اشاره به اين باشد كه ميان رهبر معصوم و اقامه كتاب آسماني، پيوند محكمي برقرار است. آري، امام است كه ميتواند كتاب آسماني را به پا دارد و اين كتاب خداست كه ميتواند امام واقعي را معرّفي كند.
همه مفسّران شيعه به اتكاي روايات اهل بيت، و نيز بعضي از مفسّران اهل سنت به عنوان يكي از مصاديق، آيه را مربوط به نصب حضرت علي (ع) در غدير خم به ولايت و امامت دانستهاند. جالب آنكه صاحب تفسير المنار از مسند احمد و ترمذي و نسائي و ابن ماجه، حديث «من كنت مولاه فعلي ّ مولاه» را با سند صحيح و موثّق بيان كرده است و سپس با دو جمله به خيال خود در آن تشكيك نموده است:
اوّل اينكه مراد از ولايت، دوستي است؛ غافل از آنكه دوستي نياز به بيعت گرفتن و تبريك گفتن و آن همه تشريفات در غدير خم نداشت.
دوّم آنكه اگر حضرت علي (ع) امام و رهبر بعد از رسول اكرم (ص) بود، چرا فرياد نزد و ماجراي نصب خود را در غدير نگفت!؟ غافل از آنكه در سراسر نهج البلاغه و كلمات حضرت علي (ع) نالهها و فريادها مطرح است؛ ولي صاحب المنار گويا آن نالهها و فريادها را نشنيده است.
• در تمام قرآن تنها در اين آيه است كه پيامبر اكرم (ص) نسبت به كتمان پيام، تهديد شده كه اگر نگويي، تمام آنچه را كه در 23 سال رسالت گفتهاي هدر ميرود. پس بايد ديد چه پيام مهمي است كه اين گونه بيان ميشود!
پيامبر اكرم (ص) به حضرت علي (ع) فرمود: «لو لم ابلغ ما امرت به من ولايتك لحبط عملي - اگر آنچه درباره ولايت تو است به مردم نرسانم تمام اعمال من محو ميشود».
• در اين آيه چند نكته است كه جهت گيري محتوايي آن را روشن ميكند:
1- سوره مائده، در اواخر عمر شريف پيامبر نازل شده است.
2- در اين آيه، بجاي "يا أيّها النّبي"، تعبير (يا أيّها الرّسول) آمده است، كه نشانه يك رسالت مهم است.
3- به جاي فرمان "أبلغ"، فرمان "بلّغ" آمده كه نشانه ابلاغ قطعي و رسمي و مهم است.
4- پيامبر نسبت به نرساندن يك پيام مهم تهديد شده كه اگر نگويد، همه زحماتش به هدر ميرود.
5- رسول خدا (ص) از عواقب كاري هراس دارد كه خداوند او را دلداري ميدهد كه ما تو را از شر مردم نگه ميداريم.
6- پيامبر، از جان خود نميترسد؛ زيرا در روزگار تنهايي كه با بتها مبارزه ميكرد و در جنگها كه با مشركين درگيري نظامي داشت، از خطرها نميترسيد. در حالي كه سنگباران ميشد، و يارانش شكنجه ميشدند، حالا در اواخر عمر و در ميان اين همه يار بترسد!؟
7- در آيه، پيامي است كه به لحاظ اهميّت، با همه پيامهاي دوران نبوّت و رسالت، برابر است كه اگر اين پيام به مردم نرسد، گويا همه پيامها محو ميشود.
8- محتواي پيام، بايد مسألهاي اساسي باشد، وگرنه در مسائل جزئي و فردي، اين همه تهديد و دلداري لازم نيست.
9- پيام آيه، مربوط به توحيد و نبوّت و معاد نيست، چون اين اصول، در روزهاي اوّل بعثت در مكّه بيان شده و نيازي به اين همه سفارش در اواخر عمر آن حضرت ندارد.
10- پيام آيه، مربوط به نماز، روزه، حج، زكات، خمس و جهاد هم نيست؛ چون اينها در طول 23 سال دعوت پيامبر بيان شده و مردم نيز به آن عمل كردهاند و هراسي در كار نبوده است.
پس، محتواي اين پيام مهم كه در اواخر عمر شريف پيامبر (ص) نازل شده چيست؟
روايات بسياري از شيعه و سنّي، ما را از تحيّر نجات داده و راه را نشان ميدهد. روايات ميگويد آيه مربوط به هجدهم ذيحجه سال دهم هجري در سفر حجةالوداع پيامبر اسلام است، كه آن حضرت در بازگشت به سوي مدينه، در مكاني به نام غدير خم به امر الهي فرمان توقّف داد و همه در اين منطقه جمع شدند. مكاني كه هم آب و درخت داشت و در گرماي حجاز، كارساز بود و هم محل جدا شدن كاروانهاي زائران مكّه بود و اهل يمن، عراق، شام، مدينه و حبشه از هم جدا ميشدند.
در آنجا، پيامبر خدا در ميان انبوه ياران، بر فراز منبري از جهاز شتران قرار گرفت و خطبهاي طولاني خواند. ابتداي خطبه، توحيد، نبوّت و معاد بود كه تازگي نداشت. سخن تازه از آنجا بود كه پيامبر، خبر از رحلت خود داد و نظر مسلمانان را نسبت به خود جويا شد. همه نسبت به كرامت و عظمت و خدمت و رسالت او در حد اعلا اقرار كردند. وقتي مطمئن شد كه صدايش به همه مردم، در چهار طرف ميرسد، پيام مهم خود را نسبت به آينده بيان كرد و فرمود: «من كنت مولاه فعلي ّ مولاه - هر كه من مولاي اويم، اين علي مولاي اوست». به اين وسيله جانشيني حضرت علي (ع) را براي پس از خود به صراحت اعلام داشت.
امّا پس از وفاتش، وقتي حضرت زهرا به در خانههاي مردم ميرفت و ميگفت: «مگر نبوديد و نشنيديد كه رسول خدا در غدير خم چه فرمود؟» ميگفتند: ما در غدير خم، در فاصله دوري بوديم و صداي پيامبر را نميشنيديم!! الله اكبر از كتمان، از ترس، از بي وفايي و از دروغ گفتن به دختر پيامبر خدا.
آري، مردم با دو شاهد، حق خود را ميگيرند، ولي حضرت علي (ع) با وجود دهها هزار شاهد، نتوانست حق خود را بگيرد. امان از حب دنيا، حسادت و كينههاي بدر و خيبر و حنين كه نسبت به حضرت علي (ع) در دل داشتند.
امام باقر (ع) فرمودند: «بني الاسلام علي خمس. علي الصلاه و الزّكاه و الصوم و الحج و الولايه و لم يناد بشي ء كما نودي بالولايه فاخذ النّاس باربع و تركوا هذه - اسلام بر پنج چيز استوار است: بر نماز، زكات، روزه، زكات و ولايت اهل بيت و چيزي به اندازه ولايت مورد توجّه نبود، امّا مردم چهارتاي آن را پذيرفتند و ولايت را ترك كردند».
امام رضا (ع) فرمود: بعد از نزول اين آيه كه خداوند ضامن حفظ رسول اكرم (ص) شد، (والله يعصمك من النّاس) پيامبر هر نوع تقيّه را از خود دور كرد.
پيامها:
1- نوع خطاب، بايد با نوع هدف، هماهنگ باشد. چون هدف، رسالت و پيام رساني است، خطاب هم (يا أيّها الرّسول) است.
2- انتخاب رهبر اسلامي (امام معصوم) بايد از سوي خداوند باشد. (بلّغ ما انزل اليك من ربّك)
3- گاهي ابلاغ پيام الهي بايد در حضور مردم و مراسم عمومي و با بيعت گرفتن باشد، ابلاغ ولايت با سخن كافي نيست، بلكه بايد با عمل باشد. ("و ان لم تفعل" به جاي "ان لم تبلغ")
4- احكام و پيامهاي الهي، همه در يك سطح نيست. گاهي كتمان يك حقيقت، با كتمان تمام حقايق برابر است . (و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته)
5- اگر رهبري صحيح نباشد، مكتب نابود و امّت گمراه ميشود. (فمابلّغت رسالته)
6- ركن اصلي اسلام، امامت و حكومت است. (وان لم تفعل فما بلّغت رسالته)
7- انكار ولايت، نوعي كفر است. (ان ّالله لايهدي القوم الكافرين)
8- عنصر زمان و مكان، دو اصل مهم در تبليغ است. (با توجّه به اينكه اين آيه در هجدهم ذي الحجّه و در محل جدا شدن كاروانهاي حج نازل شد).
اميدوارم اين بحث برايتان جالب و مفيد باشد؛ هرچند كه نكات مهم و ظريف ديگري باقي مانده است. در آخر دو نكته را متذكر ميشوم كه شما به عنوان مسلمان، يا كسي كه قصد آشنايي با اسلام را داريد، بايد به آنها توجه كنيد.
1- چند سوال:
- امامت چيست؟ چه اهميتي دارد؟ و آيا مختص به اسلام يا مذهب شيعه است؟
- چرا پيامبر اسلام نام تمامي امامان را - از امام اول تا دوازدهمين امام - آورده و آنها را به اسم و نسب، مشخص نموده؟
- چرا نامي از امام علي و ائمه ديگر (ع) در قرآن برده نشده؟
- چرا "اليوم اكملت ..." نه تنها در يك آيه مستقل نيامده، بلكه در بين آيهاي آمده كه درباره احكام فقهي و فروع دين است؟
شما چه جوابي براي اين سوالها داريد؛ مخصوصا آخرين سوال؟
2- و نكته دوم اينكه تمام امامان شيعه، توسط مخالفان، ترور و شهيد شدهاند؛ يا با شمشير و يا با سَم؛ به جز آخرين امام كه امام زمان شيعيان است و زنده.
به اميد ديدار
خدانگهدار
