جلسه 10
• در جلسات قبل، سه دين زرشت، يهوديت و مسيحيت، معرفي شدند. اكنون تا حدي، با آنها آشنا شده و مانند سابق، احساس غريبي نميكنيد. هرچند در بعضي از قسمتها، طولاني شدن نوشتهها، خسته كننده شد؛ اما چه براي شما در آينده، و چه براي آيندگان، نقش يك مرجع جامع و سهل الوصولي را ايفا ميكند.
منظور از نوشتن آن مطالب نسبتا طولاني، 1. هم اين است كه يك محيط عادلانه براي بحث و تحقيق به وجود آيد، و دوستان علاقمند، با آشنايي و شناخت با اديان ديگر، وارد اين جرگه شويم. 2. و هم اينكه حجت، بر مخالفين و كساني كه دست به اتهامشان، خوب است، تمام شود. ترسي از طرح عقايد و كتابهايشان، وجود ندارد.
• خلاصهاي از مباحث گذشته، - شناخت اديان - را در اختيارتان قرار ميدهم. به اميد خدا، در جلسه آينده، وارد بحث اصلي يعني بررسي "ديدگاه اديان نسبت به خدا" خواهيم پرداخت.
• يك هديه هم براي شما دوستان، آماده كردهام. اگر بخش پيوندها را در سمت راست وبلاگ، ملاحظه كنيد، متوجه دو لينك "جدول قرآن" و "جدول كتاب مقدس" خواهيد شد. دو مجموعه از متن كامل قرآن و كتاب مقدس - عهد عتيق و جديد - به علاوه شناسنامهاي از سورهها و ابواب آنها.
البته هنوز احتياج به كار دارد تا كاملتر شود. اميدوارم از اين دو مجموعه مختصر و مفيد، خوب بهره برداري نماييد. منتظر نظر و راهنمايي شما هستم.
معرفي كتاب
احتجاج (الاحتجاج علي اهل اللجاج):
اين كتاب ارزشمند كه توسط عالم بزگوار، مرحوم طبرسي - از علماي قرن 6 - به زبان عربي نگاشته شده است، مجموعهاي از مناظره و بحث و جدلهاي دانشمندان و علماي اديان و مذاهب مختلف، و بت پرستان، كافرين و مادي گرايان، با پيامبر اسلام، ائمه و علماي مسلمان است.
شما در اين كتاب زيبا، كه به فارسي ترجمه شده است، نه تنها با مناظرههاي جذاب پيشوايان اديان و متفكرين آنها، روبرو ميشويد، بلكه "روش درست بحث و گفتگو" را ميآموزيد.
نكته جالب ديگري كه بعد از خواندن اين كتاب، متوجه ميشويد، اين است كه بسياري از سوالاتي كه براي شما پيش آمده، يا شبهات و ايرادهايي كه از سوي مخالفين، به اسلام وارد شده است، چندان تازگي ندارد، و قرنها پيش، مطرح شده، و از سوي متخصصين، به آنها پاسخ داده شده است.
امتياز ديگر اين مناظرهها، اين است كه بدون استفاده از ادله تعبدي و ديني، و با كمك عقل و وجدان و مفاهيم پذيرفته شده از سوي همه، استدلال شده، و مخالفين را مبهوت و مقهور كرده است.
هنوز ترجمه فارسي اين كتاب را در اينترنت، نيافتهام. بنابراين قسمتهايي كه به نظرم، مناسب است، مينويسم.
• جمعي از پيشوايان پنج فرقه از يهود، نصاري (مسيحيان)، دَهري (ماديگرايان)، ثـَنويه و مشركان عرب (بت پرستان)، طي يك تباني و قرار، در محضر حضرت رسول، حاضر شده و شروع به مجادله نمودند.
يهود گفتند: اعتقاد ما اين است كه عُـزير، پسر خداست.
نصاري گفتند: ما عقيده داريم مسيح، پسر خداست و خدا با او مُـتّحد (يكي) شده است.
دهريه گفتند: ما معتقديم موجودات جهان را، آغاز و انجامي نيست و جهان، قديم و هميشگي است.
ثنويه گفتند: اعتقاد ما اين است كه تدبير جهان، از دو مبدا نور و تاريكي، سرچشمه ميگيرد.
بت پرستان گفتند: ما معتقديم اين بتها، خدايان ما هستند.
مناظره پيامبر با يهود
يهود گفتند: اعتقاد ما اين است كه عُزير، پسر خداست.
پيامبر در جواب يهود فرمود: بر چه اساسي معتقديد كه عزير، پسر خداست؟
گفتند: چون كتاب مقدس تورات را، پس از متروك شدن، احيا نمود و اين كار را جز در مقام پسر خدا بودن انجام نداد.
حضرت فرمود: با اين استدلال، موسي به فرزندي خدا سزاوارتر است؛ زيرا تورات، توسط او نازل شده و معجزات بسياري كه خود، بر آنها واقفيد، از او مشاهده گرديده است؛ و بر اساس منطق شما، موسي بايد داراي مقامي بالاتر از مقام عزير (كه ميگوييد پسر خداست) باشد.
و ديگر اينكه اگر منظور شما از پسر خدا بودن، اين است كه خداوند متعال، همچون پدران ديگر، با جفت خود، نزديكي نموده و در اثر مقاربت، پسري مانند عزير متولد شده، در اين صورت شما پرودگار جهان را يكي از موجودات مادي و محدود جهان پنداشته و به او صفاتي چون صفات مخلوقين دادهايد.
گفتند: منظور ما از ولادت، اين نيست؛ زيرا اين تعبير، كفر و ناداني است؛ بلكه مقصود ما از پسر خدا بودن، احترام و عظمت است؛ هرچند ولادتي در كار نباشد. همچنان كه شخص عالم و استاد به شاگردش ميگويد ("اي پسر من") يا "تو پسر من هستي"؛ كه نظر او از اين تعبير، تنها اظهار محبت است و احترام؛ نه اثبات ولادت. به همين تعبير، خداوند، عزير را از نظر شرافت و عظمت، پسر خود برگزيد؛ نه بر اساس ولادت.
پيامبر فرمود: با اين توجيه نيز پاسخ شما، همان است كه در ابتدا گفتم؛ زيرا بر اساس اين تعبير، موسي براي اين مقام شايستهتر بوده است. اين توجيهي كه بدان استدلال نموديد شما را به راه دشوارتر از آنچه گفتيد مياندازد؛ زيرا شما گفتيد يكي از بزرگانتان بدون اثبات ولادت، به غريبهاي ميگويد "اي پسر من" يا "تو پسر من هستي"؛ يا به ديگري ميگويد تو "آقاي من هستي" و "اي آقاي من"؛ و هرچه احترامش بيشتر باشد اين سخن، محترمانهتر خواهد شد. لذا لازم ميآيد موسي بن عمران، برادر يا استاد يا پدر و يا مولاي خدا باشد؛ تا فضليت آن حضرت، نسبت به عزير، فهميده شود. آيا به نظر شما اين سخنان درباره موسي، كه از عزير بالاتر است، صحيح است نسبت به خدا داده شود؟
يهوديان از پاسخ، مات و مبهوت شده و گفتند: اي محمد! اجازه بده درباره سخنت، تحقيق و تفحص كنيم.
واژهنامه
ازلي = بي ابتدا. موجودي كه هميشه بوده و آغازي نداشته.
ابدي = بي انتها. موجودي كه هميشه خواهد بود و پاياني ندارد.
قديم = مترادف ازلي است.
حادث = ضد قديم است؛ يعني چيزي كه به وجود آمده است.
دَهريه = ماديگرايان. كساني كه وجود خالقي براي جهان هستي را قبول ندارند و قائل به اصالت ماده هستند. يعني از اول ماده بوده يا خود بخود به وجود آمده.
ثـَنويه = كساني كه معتقدند خالق، يكي نيست. خير و خوبي را در هستي، مولود يك خالق ميدانند و شر و بدي را از خالق ديگر؛ مانند زرتشتيان.
ادامه دارد ...
به اميد ديدار
خدانگهدار
